ساختمان شماره ۹۹

مونا دختر آقای احمدی موضوع را به پدر و مادرش گفت و آنها عصبانی از این وضعیت تصمیم گرفتند سراغ آقا سرمد بروند و.....

مونا دختر آقای احمدی كه قبلا هم به حیله ی آقا سرمد مشكوك شده بود به شهرداری رفت و در آنجا متوجه شد كه تمامی حرفهای آقا سرمد دروغ است ... او موضوع را به پدر و مادرش گفت و آنها عصبانی از این وضعیت تصمیم گرفتند سراغ آقا سرمد بروند

مونا دختر آقای احمدی كه قبلا هم به حیله ی آقا سرمد مشكوك شده بود به شهرداری رفت و در آنجا متوجه شد

آقا سرمد پس از اینكه مطمئن شد همسایه ها همه به خاطر حیله ی طراحی شده راضی به فروش آپارتمانهایشان شده اند طبق نقشه ی از پیش تعیین شده آقای قاسمی را به عنوان خریدار ملك معرفی كرد ...

چاه فاضلاب تمام آپارتمانهای شماره نود و نه بالا زد و بوی بدی تمام ساختمان را فرا گرفت ... این موضوع باعث شد تا همسایه ها بخواهند واحدهایشان را زودتر بفروشند و از شر آن خلاص شوند ... آنها برای پیدا كردن مشتری دست به دامان آقا سرمد شدند ...

آقا سرمد با بهانه ای كه از مشكل ساختمان تراشیده بود به همسایگانش تلقین كرد كه چاه فضلابی زیر ساختمان وجود دارد كه منشا تمام مشكلات ساختمان است و به همین دلیل باید هر چه زودتر ملك را بفروشند ...

سرمد مدیر ساختمان شماره نود و نه از زبان آقای قاسمی بنگاهی محل شنید آپارتمان آقا سرمد و همسایگانشان مشكل مهمی دارد و آنها میتوانند به بهانه ای ساختمان را ارزان از همسایه ها بخرند و به شهرداری با قیمت گزافی بفروشند