نمایش زیرپوست تابستان- قسمت 8
در زمستان سال سی و یك، بیژن اتابكی، روزنامهنگار جوان، به منظور نوشتن مقالهای در مورد پروندهی اربابی، با زری صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی او میشود و موفق میشود رضایت خانوادهاش را برای ازدواج با دختر مورد علاقهاش جلب كند. با فرا رسیدن تابستان سال سی و دو داوود برادر زری كه تا پیش از این به دلیل شرارت در زندان بوده است، آزاد میشود. زری كه میترسد داوود برای بیژن مشكلی ایجاد كند با برادرش صحبت میكند و از علاقهاش به همسرش میگوید. از طرفی بهناز و همسرش جمال به صورت اتفاقی و در خیابان داوود را با شعبان جعفری، سركردهی ارازل و اوباش تهران، میبینند و همین مسئله باعث ترس آنان میشود