نمایش زیرپوست تابستان- قسمت 10
در زمستان سال سی و یك، بیژن اتابكی، روزنامهنگار جوان، به منظور نوشتن مقالهای در مورد پروندهی اربابی، با زری صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی او میشود و موفق میشود رضایت خانوادهاش را برای ازدواج با دختر مورد علاقهاش جلب كند. با فرا رسیدن تابستان سال سی و دو داوود برادر زری كه تا پیش از این به دلیل شرارت در زندان بوده است، آزاد میشود. با بالا گرفتن اختلافات بین شاه و دولت مصدق شعبان جعفری، سركردهی ارازل و اوباش تهران، به تعداد نوچههایش اضافه میكند. از طرفی بیژن در طرفداری از دولت مصدق و مخالفت با شاه مقالات تند و دردسر سازی مینویسد. زری كه نگران زندگیشان است از بیژن میخواهد كه هر چه زودتر مخفیانه تهران را ترك كنند. روز موعود یعنی بیست و هشت مرداد فرا میرسد. زری در منزل مادام هاسمیك منتظر است تا بیژن به او بپیوندد و از آنجا عازم سفر شوند اما شهر كه درگیر كودتایی بزرگ است شرایط نابسامانی دارد. بیژن هنگام خروج از دفتر روزنامه با اوباش و نوچههای شعبان جعفری درگیر میشود.