نمایش از روزگار رفته- قسمت 17
مانا از حرف های میرمحمد متوجه میشود آنكه سال ها پیش بین او و مظفر فاصله انداخته توران است. از طرف دیگر در خانه مهر الماس از جنایتی میگوید كه پانزده سال پیش مرتكب شده. این گناه كه ربط مستقیمی به توران دارد افكار مانا را آشفته میكند و تصمیم میگیرد هر طور شده خود به تنهایی عدالت را اجرا كند. از طرفی یاشار موفق میشود به ماهرخ ابراز علاقه بكند. همچنین توران شب هنگام نامهای از فردی ناشناس دریافت میكند كه در آن خواسته شده او به جنایتی كه پانزده سال پیش مرتكب شده، نزد شوهرش اعتراف كند.....