نمایش از روزگار رفته- قسمت 19
در خانه مهر الماس از گناهی میگوید كه پانزده سال پیش مرتكب شده. فردای آن روز توران بر سر قرار می رود و مانا هم با روبنده در امامزاده ظاهر میشود. او حرف های داخل نامه را تكرار میكند. در لحظه آخر توران روبنده را از روی صورتش میكشد و چشمان مارال را میشناسد. از سویی دیگر زهره كه نامههای فرد ناشناس را دیده متوجه شده كه مادرش رازی در دل دارد. تلاش میكند از این نامهها سوء استفاده كرده و در مقابل از مادرش اختیارات بیشتر برای نادر میخواهد..