اسماعیل- قسمت 8
میرزا حسن برادر حاج حسین به همراه دوستش جمال نامه ای را به منظور پایین آمدن مالیات قند و شكر امضا كردند حال آنكه این نامه عضو گیری حزب توده بوده و اینك میرزا حسن و جمال پس از كودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در خطر هستند، میرزا حسن نزد برادر میرود و از وی طلب كمك میكند اما جمال مجبور میشود با همسرش جمیله شبانه فرار كنند و طفلشان را به منیژه خواهر جمیله بسپارند اما همسر منیژه كه با نگهداری اسماعیل مخالف است او را وادار میكند تا اسماعیل را به حاج حسین بسپارد ! حاج حسین نیز اسماعیل را به بیوه پدرش ماه لقا میدهد تا بزرگش كند. اسماعیل با استراق سمع متوجه می شود كه پدر و مادرش، كه بوده اند به همین دلیل تلاش میكند تا با نامه نوشتن برای شاه، از او برای پیدا كردن پدر و مادرش كمك بخواهد و این همه را حاج حسین زمانی می فهمد كه مدیر مدرسه تصمیم گرفته تا اسماعیل را از مدرسه اخراج كرده و تحویل ماموران بدهد، چون عكس شاه را به شكل هیولا درآورده، حاج حسین تصمیم میگیرد تا اسماعیل را از سمنان به تهران بیاورد و او را به حاج محمود فرش فروش بسپارد و ...