مصلح الدین ابومحمد، سعدی شیرازی كه در شهر طرابس اسیر شده و به كار گل لگد كردن مشغوله، توسط ابن وهاب آزاد شده و داماد این تاجر بزرگ در شهر حلب می شه. اما از همان ابتدا روزگار روی خوش به مصلح الدین نشان نمیده و همسرش، رباب با اون بد رفتاری می كنه. تحمل این وضعیت برای مصلح الدین سخت هست و رباب كه تحت تأثیر حرف های دوستش، حمیرا قرار گرفته هر روز بر میزان اذیت و آزارش اضافه می كنه. از دست كسی كاری ساخته نیست و روز به روز به بداخلاقی و بد دهانی رباب افزوده می شه. مصلح الدین درمانده است. نمی دونه چیكار كنه تا این كه ابواحمد، یكی از تجار نام آشنای شهر حلب به اون پیشنهاد میده شبانه همراه كاروانی به سوی حجاز راهی بشه تا از این وضعیت نجات پیدا كنه. ولی مصلح الدین در تردید به سر می بره و نمی دونه چیكار كنه....
زنهار از قرین بد
از 28 فروردین از ساعت 22:45 به مدت 15 دقیقه
مصلح الدین ابومحمد، سعدی شیرازی در شهر طرابس اسیر شده و به عنوان برده به كار لگد كردن گل مشغولِ، ابن وهاب از تجار معروف حلب، مصلح الدین رو به ده دینار از ابو راشد خریداری می كنه و تنها دخترش، رباب رو به عقد این جوان شوریده حال در میاره...
كارگردان امیر زنده دلان تهیه كننده ریحانه یزدان دوست نویسنده اكبر خورد چشم افكتور فاطمه حسن پور صدا بردار علی حاجی نوروزی بازیگران نورالدین جوادیان سیما خوش چشم رامین پور ایمان احمد لشینی شیرین سپهراد مجتبی طباطبایی محمد شریفی مقدم شمسی صادقی احمد گنجی امیر زنده دلان مهدی نمینی مقدم شیما جانقربان
-
02
اردیبهشت 1400
-
01
اردیبهشت 1400
مصلح الدین ابو محمد، سعدی شیرازی، در شهر طرابس به عنوان برده به كار گل لگد كردن مشغوله كه ابن وهاب اون رو خریداری كرده و در حلب به عنوان داماد خودش زندگی خوبی رو در اختیارش قرار میده. ولی رباب، دختر ابن وهاب با مصلح الدین سر ناسازگاری داره، چنان چه مصلح الدین از این كه داماد چنین خانواده ای شده سخت پشیمان و اندوهناكه. رباب كه تحت تأثیر حرف های دوست دوران كودكیش، حمیراست، زندگی رو بر مصلح الدین سخت می گیره. پدرش ابن وهاب اون رو به شدت تنبیه می كنه بلكه از این كارها دست بكشه. رباب به خونه دوستش، حمیرا پناه می بره. ظاهراً حمیرا وضعیت رباب رو درك می كنه. اما در نهان با اون و خانواده اش سر دشمنی داره، چرا كه ابن وهاب، پدر حمیرا، یعنی ابوحامد رو به خاطر چند كیسۀ زر به زندان انداخته....
-
31
فروردین 1400
مصلح الدین ابومحمد، سعدی شیرازی در شهر طرابلس به عنوان برده مشغول لگد كردن گل هست كه تاجری اهل حلب، به نام ابن وهاب اون رو خریداری كرده و در شهر خودش، حلب به دامادی انتخاب می كنه. اما دختر ابن وهاب، رباب از همان ابتدا بنای ناسازگاری میذاره. اون كه تحت تأثیر حرف های دوستش، حمیراست قصد داره با ترش رویی و بداخلاقی مصلح الدین رو آزار و اذیت بده. در ادامه دو جوان مردم آزار، یعنی خالد و حمود هم مصلح الدین رو به سنگ می بندند. ابن وهاب كه از این اتفاق سخت ناراحته، از مصلح الدین می خواد با زبان شمشیر جواب همه رو بده. كاری كه انجامش برای مصلح الدین شاعر و عاشق پیشه سخت و غیر ممكنه.....
-
30
فروردین 1400
از اونجا كه ابن وهاب آشنایی دیرینی با مصلح الدین داره، اونو به حلب می بره و تنها دخترش، رباب رو به عقد این جوان شوریده حال در میاره. اما رباب از همان ابتدا بنای ناسازگاری میذاره و زندگی رو بر مصلح الدین سخت می گیره.....
-
29
فروردین 1400
مصلح الدین ابومحمد، سعدی شیرازی در شهر طرابس اسیر شده و به عنوان برده به كار لگد كردن گل مشغولِ، ابن وهاب از تجار معروف حلب، مصلح الدین رو به ده دینار از ابو راشد خریداری می كنه و....