ثمین و شمس

شیخ کُلینی فوت كرد و سلطان ركن‌ الدوله، صاحب بن عباد را به سناباد دنبالِ شیخِ صدوق فرستاد. صاحب همسرش فهیمه را طلاقِ غیابی داد، چون جاسوس وزیر شده بود و اخبار صاحب را به بوعلی وزیرِ سلطان میرساند. بوعلی از وزارت خلع و دوباره بخشیده می‌شود. شیخ و صاحب همدیگر را در وسطِ راه ملاقات می‌كنند و شیخ صدوق صاحب را نصیحت می‌كند، بی آنكه صاحب شیخ را بشناسد. مؤیدالدوله پسرِ بزرگ سلطان شورش می‌كند و این در حالی است كه شمس مریض است و در كاخ كسی نیست...

صاحب بن عباد بعد از مرگِ شیخِ کُلینی به دستورِ سلطان ركن‌ الدوله عازمِ سفر به سناباد می‌ شود تا شیخ صدوق را یافته، او را به ری دعوت كند. صاحب، قبل از رفتن متوجه می‌شود، همسرش فهیمه جاسوسِ بوده و خبرهای او را به بوعلی می‌ داده. بوعلی از وزارت خلع می‌شود و صاحب فهیمه را طلاق غیابی می‌دهد. از طرفی شیخِ صدوق برایِ شهادت امام جواد (ع) به سمتِ سناباد حركت كرده و به دامغان رسیده. بوعلی از فرطِ حسادت جاسوسانی برای صاحب گذاشته اما سلطان او را دستگیر می كند و سپس می‌بخشد....

صاحب بن عباد بعد از مرگِ شیخِ کُلینی به دستورِ سلطان ركن‌ الدوله عازمِ سفر به سناباد می‌ شود تا شیخ صدوق را یافته، او را به ری دعوت كند. صاحب، قبل از رفتن متوجه می‌شود، همسرش فهیمه جاسوسِ بوده و خبرهای او را به بوعلی می‌ داده. بوعلی از وزارت خلع می‌شود و صاحب فهیمه را طلاق غیابی می‌دهد. از طرفی شیخِ صدوق برایِ شهادت امام جواد (ع) به سمتِ سناباد حركت كرده و به دامغان رسیده. بوعلی از فرطِ حسادت جاسوسانی برای صاحب گذاشته اما سلطان او را دستگیر می كند و سپس می‌بخشد....

بخشی از تاریخ دیلمیان و ارادت آنان به علمای شیعه