در زمستان سال سی و یك، بیژن اتابكی، روزنامهنگار جوان، به منظور نوشتن مقالهای در مورد پروندهی اربابی، با زری صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی او میشود و موفق میشود رضایت خانوادهاش را برای ازدواج با دختر مورد علاقهاش جلب كند. با فرا رسیدن تابستان سال سی و دو داوود برادر زری كه تا پیش از این به دلیل شرارت در زندان بوده است، آزاد میشود. با بالا گرفتن اختلافات بین شاه و دولت مصدق شعبان جعفری، سركردهی ارازل و اوباش تهران، به تعداد نوچههایش اضافه میكند. از طرفی بیژن در طرفداری از دولت مصدق و مخالفت با شاه مقالات تند و دردسر سازی مینویسد. زری كه نگران زندگیشان است از بیژن میخواهد كه هر چه زودتر مخفیانه تهران را ترك كنند. روز موعود یعنی بیست و هشت مرداد فرا میرسد. زری در منزل مادام هاسمیك منتظر است تا بیژن به او بپیوندد و از آنجا عازم سفر شوند اما شهر كه درگیر كودتایی بزرگ است شرایط نابسامانی دارد. بیژن هنگام خروج از دفتر روزنامه با اوباش و نوچههای شعبان جعفری درگیر میشود.
زیرپوست تابستان
18 تا 29 مرداد از ساعت 22:00 به مدت 30 دقیقه
كارگردان:مجید حمزه تهیه كننده:ژاله محمد علی نویسنده:هانیه نجفی افكتور:نرگس موسی پور صدابردار:محمدرضا محتشمی بازیگران:نورالدین جوادیان، ناهید مسلمی، مینو جبارزاده نازنین مهیمنی، رامین پورایمان، سوسن مقصودلو
در زمستان سال سی و یك و چند ماه پس از واقعهی سی تیر، بیژن اتابكی روزنامهنگار جوان، قصد دارد مقالهای پیرامون پروندهای موسوم به پروندهی اربابی بنویسد و به همین منظور با زری دختری كه برادرش داوود در این حادثه نقش مهمی داشته صحبت میكند...
-
29
مرداد 1399
-
28
مرداد 1399
در زمستان سال سی و یك، بیژن اتابكی، روزنامهنگار جوان، به منظور نوشتن مقالهای در مورد پروندهی اربابی، با زری صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی او میشود و موفق میشود رضایت خانوادهاش را برای ازدواج با دختر مورد علاقهاش جلب كند. با فرا رسیدن تابستان سال سی و دو داوود برادر زری كه تا پیش از این به دلیل شرارت در زندان بوده است، آزاد میشود. با بالا گرفتن اختلافات بین شاه و دولت مصدق شعبان جعفری، سركردهی ارازل و اوباش تهران، به تعداد نوچههایش اضافه میكند. از سویی خانوادهی بیژن متوجه ارتباط بین داوود و شعبان جعفری میشوند. آنها كه میدانند داوود رابطهی خوبی با بیژن ندارد نگران او میشوند؛ بنابراین از كیانمهر، دوست بیژن، درخواست كمك میكنند. از طرفی بیژن در طرفداری از دولت مصدق و مخالفت با شاه مقالات تند و دردسرسازی مینویسد. زری كه نگران زندگیشان است از بیژن میخواهد كه هر چه زودتر مخفیانه تهران را ترك كنند
-
27
مرداد 1399
در زمستان سال سی و یك، بیژن اتابكی، روزنامهنگار جوان، به منظور نوشتن مقالهای در مورد پروندهی اربابی، با زری صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی او میشود و موفق میشود رضایت خانوادهاش را برای ازدواج با دختر مورد علاقهاش جلب كند. با فرا رسیدن تابستان سال سی و دو داوود برادر زری كه تا پیش از این به دلیل شرارت در زندان بوده است، آزاد میشود. زری كه میترسد داوود برای بیژن مشكلی ایجاد كند با برادرش صحبت میكند و از علاقهاش به همسرش میگوید. از طرفی بهناز و همسرش جمال به صورت اتفاقی و در خیابان داوود را با شعبان جعفری، سركردهی ارازل و اوباش تهران، میبینند و همین مسئله باعث ترس آنان میشود
-
26
مرداد 1399
در زمستان سال سی و یك، بیژن اتابكی، روزنامهنگار جوان، به منظور نوشتن مقالهای در مورد پروندهی اربابی، با زری صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی او میشود و موفق میشود رضایت خانوادهاش را برای ازدواج با دختر مورد علاقهاش جلب كند. با فرا رسیدن تابستان سال سی و دو داوود برادر زری كه تا پیش از این به دلیل شرارت در زندان بوده است، آزاد میشود. او كه از ازدواج زری و بیژن بیخبر است در همان روز نخست با بیژن دعوا كرده و او را به باد كتك میگیرد اما پدرش برای او توضیح میدهد كه زری و بیژن چند ماه است كه محرم یكدیگر شدهاند.
-
25
مرداد 1399
در زمستان سال سی و یك، بیژن اتابكی، روزنامهنگار جوان، به منظور نوشتن مقالهای در مورد پروندهی اربابی، با زری صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی او میشود اما مادر و خواهرش با این ازدواج مخالفند. داوود برادر زری عامل و مواجببگیر اربابی بوده و به جرم ضرب و شتم فردی بیگناه در زندان است. از طرفی خانوادهی بیژن پس از اینكه متوجهی علاقهی بسیار بیژن به زری میشوند با ازدواج آنان موافقت میكنند. با فرا رسیدن تابستان سال سی و دو اختلافات شاه و دربار با دولت مصدق به اوج میرسد. شعبان جعفری سركردهی ارازل و اوباش در پی افزایش تعداد نوچهها و خرابكارهاست و این مسئله از دید بیژن و كیانمهر، دوست روزنامهنگار او، پنهان نمیماند. از طرفی داوود از زندان آزاد میشود و در همان روز نخست با بیژن دعوا كرده و او را به باد كتك میگیرد
-
22
مرداد 1399
در زمستان سال سی و یك، بیژن اتابكی، روزنامهنگار جوان، به منظور نوشتن مقالهای در مورد پروندهی اربابی، با زری صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی او میشود اما مادر و خواهرش با این ازدواج مخالفند. داوود برادر زری عامل و مواجببگیر اربابی بوده و به جرم ضرب و شتم فردی بیگناه در زندان است. از طرفی خانوادهی بیژن پس از اینكه متوجهی علاقهی بسیار بیژن به زری میشوند با ازدواج آنان موافقت میكنند. از سویی پروانه، دوست بهناز، كه به بیژن علاقمند است پس از اینكه متوجه نامزدی بیژن و زری میشود، این خبر را به گوش فتحی میرساند. فتحی از نوچههای شعبان جعفری و دوست داوود است كه آرزوی ازدواج با زری را در سر میپروراند
-
21
مرداد 1399
در زمستان سال سی و یك، بیژن اتابكی، روزنامهنگار جوان، به منظور نوشتن مقالهای در مورد پروندهی اربابی، با زری صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی او میشود اما مادر و خواهرش با این ازدواج مخالفند. داوود برادر زری عامل و مواجببگیر اربابی بوده و به جرم ضرب و شتم فردی بیگناه در زندان است. از سویی فتحی دوست داوود كه از نوچههای شعبان جعفریست متوجه ارتباط بیژن با زری شده است. او كه قصد دارد خودش با زری ازدواج كند، به زندان میرود و خبر خواستگاری بیژن از زری را به داوود میدهد. از طرفی پدر زری كه فردی بیمار است از دخترش میخواهد پیشنهاد ازدواج با بیژن را بپذیرد.
-
20
مرداد 1399
زمستان سال سی و یك و چند ماه پس از واقعهی سی تیر، بیژن اتابكی روزنامهنگار جوان، قصد دارد مقالهای پیرامون پروندهای موسوم به پروندهی اربابی بنویسد. به همین منظور او با زری دختری كه برادرش داوود در این حادثه نقش داشته صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی این دختر میشود. زری، خدمتكار جوان خیاطخانهی مادام هاسمیك، با پدرش زندگی میكند. اشرف و بهناز علیرغم میلشان برای آشنایی بیشتر با زری به خانهی او میروند. از سویی فتحی یكی از نوچههای شعبان جعفری كه از دوستان داوود است هر روز به بهانهای به خانهی زری و پدرش میآید. او كه به زری علاقمند است رویای ازدواج با او را در سر دارد
-
19
مرداد 1399
بیژن اتابكی روزنامهنگار جوان در همان دیدار اول دلباختهی زری میشود. زری، خدمتكار جوان خیاطخانهی مادام هاسمیك، با پدرش زندگی میكند. داوود برادر او كه عامل و مواجببگیر اربابی یكی از بزرگان تهران است پس از اینكه فردی بیگناه را مورد ضرب و شتم قرار داده توسط پلیس دستگیر شده و در زندان است. از سویی اشرف، مادر بیژن، و بهناز خواهر او كه هنرجوی مادام هاسمیك است با ازدواج بیژن با زری مخالفند...
-
18
مرداد 1399
در زمستان سال سی و یك و چند ماه پس از واقعهی سی تیر، بیژن اتابكی روزنامهنگار جوان، قصد دارد مقالهای پیرامون پروندهای موسوم به پروندهی اربابی بنویسد و به همین منظور با زری دختری كه برادرش داوود در این حادثه نقش مهمی داشته صحبت میكند...