آخرین عهدم را با تو میبندم ... میدانم اگر عشق به حقیقت میان ما پا گرفته باشد تو این عهد را به جان میخری و به دنبال من باز خواهی گشت ... به زادگاهمان ... آنجا كه به جان بیشتر دوستش می داریم
شش روایت
از 16 آذر از ساعت 1:00 به مدت 20 دقیقه
همیشه آنچه به ذهن میرسد راه نیست ... گاه كوره راهی است كه ما را در خود میكشد و تا سر حد جنون و نابودی میكشاند ...
كارگردان آشا محرابی تهیه كننده ژاله محمد علی نویسنده مریم تاجیك افكتور محمدرضا قبادی فر راوی صدابردار حیدر صفدری بازیگران رضا قلمبر مهرداد مهماندوست ماندانا محسنی كامیار محبی شهریار حمزیان مجتبی طباطبایی ماندانا اصلانی ناهید مسلمی مینا شجاع
-
21
آذر 1399
-
20
آذر 1399
كسی چه میدانست آخرین دیدار ما بدین سان خواهد شد ... بیا و مرا نیز با خود ببر ... دلتنگم ... دلتنگ مادر ... دلتنگ آن عطر شمعدانیها و چای قندپهلویی كه هر عصر كنار همان گلدانها برایم میریختی و در حالیكه با ذوق چای نوشیدینم را مینگریستی عشقت را نثارم میكردی ... چگونه بپذیرم زیر این سنگ سخت تو آرام آرمیده ای
-
19
آذر 1399
عطر بنفشه های وحشی را از همینجا نیز حس میكنم ... همان عطری كه هر سال آغاز هر بهار در تمام آبادی پخش میشد و مشامم را نوازش میكرد ... من لا به لای این همه سنگ و آهن و سیمان چه میكنم ... تو بگو همسفرم كه دستم را در دستان تو گذاشتم و همراهت پای در این راه
-
18
آذر 1399
بیا و دستم را بگیر ... تو میتوانی آخرین منجی من باشی در این لحظات واپسین ... هرگز فكر نمیكردم كه دستان كوچك تو میتواند روزی برای من چنین حكمی پیدا كند ... آماده ی رفتنم ... دل كنده از این روزگار ... بیا ... تعلل جایز نیست
-
17
آذر 1399
باد برای من همیشه چنان یك موسیقی ملایم بود ... آنگاه كه در میان گلهای گلخانه ام می لولید ... یك موسیقی لذت بخش كه هر گاه با عطر گلهای زنبق لب پنجره در هم می آمیخت روح مرا رهسپار بهشتی میكرد بی بدیل ... هرگز نمیدانستم روزی همراه با این موسیقی و این عطر به بهشت حقیقی عزیمت خواهم كرد
-
16
آذر 1399
همیشه آنچه به ذهن میرسد راه نیست. گاه كوره راهی است كه ما را در خود میكشد و تا سر حد جنون و نابودی میكشاند. كاش در آغاز هر مسیری فانوسی بود تا نور گمشدگان میشد.