غریبه
از 28 اسفند از ساعت 10:30 به مدت 15 دقیقه
اگر منوچهر برای به انجام رسوندنِ یك پروژهی عمرانی باید برای یكسال به منطقهای دور افتاده در استان چهارمحال و بختیاری بره. آیا با وجود پسرِ 10 سالهاَش آرمین و البته همسرش چنین امری ممكن هست؟
كارگردان سعیده فرضی تهیه كننده مهدی نمینی مقدم نویسنده داریوش روحی افكتور محمد رضا قبادی فر صدا بردار جعفر جودتی بازیگران احمد گنجی سیما خوش چشم شیما جان قربان علی میلانی مهرخ افضلی مهدی نمینی مقدم ماندانا محسنی
-
07
تیر 1402
-
06
تیر 1402
-
05
تیر 1402
-
04
تیر 1402
-
03
تیر 1402
-
13
فروردین 1400
آقای ناصری معلمِ مدرسه، متوجه تغییراتِ رفتاری در بچههای روستا میشه. تغییراتی كه در اثرِ حضورِ آرمین در اون ها ظهور پیدا كرده. همین باعث می شه كه آقای ناصری در غیابِ آرمین با آنها به صحبت بنشینه و نكاتی رو گوشزد كنه و.....
-
12
فروردین 1400
آرمین با نارضایتی در كلاسِ درس روستا حاضر میشه. كلاسی كم تعداد و غیرِ معمول كه در اون پایه های بالاتر باید در آموزشِ پایه های پایین تر مشاركت داشته باشند. از طرفی نامزدِ آذر هم برای نگهداری از مادرِ بیماراش دچار مشكل شده و دیگه نمی تونه در معدنی كه فاصله دوری از روستا داره كار بكنه. پوران با منوچهر صحبت می كنه تا الیاس اجالتاً در پروژه سد مشغول به كار بشه، بلكه در این فاصله یكساله دری به روش باز بشه و زندگی این زوج به فرجام خوبی منتهی باشه....
-
11
فروردین 1400
با رسیدنِ مهرماه، آرمین اجباراً در مدرسه روستا حاضر میشه. مدرسه ای شامل یك كلاس، یك معلم و تعدادِ كمی دانشآموز. اما سئوالی كه برای آرمین پیش اومده اینه كه معلم چطور میخواد دانشآموزانی رو كه در پایههای مختلف هستن آموزش بده....
-
10
فروردین 1400
پوران بعد از آشنایی با چشمه بازارِ روستا، تصمیم میگیره او هم چیزی بِكاره و پوران انواع سبزیِ خوردن رو انتخاب میكند. از طرفی، آرمین كه گمان میكرده امسال از درس و مدرسه خبری نیست، ناگهان با تحکّم والدینِ اش روبرو میشه و چارهای جز ثبت نام در مدرسه روستا نمیبینه....
-
09
فروردین 1400
آرمین مدرسه كوچك و محقّر روستا رو میبینه و به هیچ عنوان حاضر نیست خودش رو در اون مدرسه تصور كنه. در آن سو پوران هم وقتی با آذر به چشمه میره، با چشمه بازارِ روستا آشنا میشه. زنانِ روستا هر كدام سبزیجات كاشت خودشون رو لب چشمه میارن و داشتههاشون رو با هم معاوضه میكنن. آذر هم به پوران پیشنهاد میكنه چیزی در زمینِ پشتِ خانه شون بِكاره....
-
08
فروردین 1400
آرمین علیرغم هشدارهای مادرش خدا رحیم رو با بازی های تبلت اغفال می كنه تا او رو به جایی در دشت ببره كه پوشش اینترنت داره. آرمین اونجا با دوستش كیان تماس تصویری برقرار میكنه، اما حتی كیان هم به او زندگیِ در روستا رو توصیه میكنه و میگه از مسافرتِ یكساله اش در طبیعت لذت ببره..
-
07
فروردین 1400
خانواده منوچهر كم كم امكاناتشون رو برای زندگی در روستا كامل میكنند. آرمین اما همچنان با نارضایتی شب و روزش رو در اونجا سپری می كنه و تنها كار و حركتی كه انجام میده، جستجو در خارج از روستا، برای یافتنِ نقطه ای كه پوشش اینترنت داشته باشه. البته خدا رحیم رو هم در این مسیر با خودش همراه می كنه تا بیرون از روستا خطری تهدیدش نكنه...
-
06
فروردین 1400
آرمین همچنان ناسازگاری می كنه و نمیخواد در اون روستا زندگی كنه. حتی منوچهر هم از این بابت نا امیده و به پوران پیشنهاد می كنه كه با آرمین به تهران برگردن. اما پوران برای ماندن مصمم است و اعتقاد داره آرمین هم یواش یواش به اونجا عادت میكنه...
-
05
فروردین 1400
خانواده منوچهر با مساعدت و كمکِ همسایه شون به لوله آبِ روستا دسترسی پیدا میكنن و حالا میتونن برای خونه جدیدشون یه انشعابِ آب داشته باشند....
-
04
فروردین 1400
خانواده منوچهر دارن صاحب انشعاب آب میشن. آیا با كامل شدن نسبیِ امكاناتشون میتونن یه زندگیِ معمولی و بی دغدغه رو در اون روستا شروع كنن....
-
03
فروردین 1400
آرمین موفق نمیشه جایی رو در اطرف روستا پیدا كنه كه پوشش اینترنتی داشته باشه. خدا رحیم هم كه شنیدید، او رو از گرگها ترسوند. حالا تنها امید آرمین اینه كه خدا رحیم رو در این جستجو با خودش همراه كنه.....
-
02
فروردین 1400
منوچهر و خانوادهاش بالاخره شبانگاه به روستای ریمه میرسن و وارد منزلِ پیش ساخته شون میشن كه قبل از ورود اونها در اون محل جای گرفته. آرمین اونجا راحت نیست و غریبی میكنه. او حتی برای اذیتِ مادرش برای شام سفارش زرشك پلو با مرغ میده. چند دقیقه بعد، یكی از اهالی كه منزلش نزدیك خونه اونهاست در میزنه و ضمن عرض خیرِ مَقدم، زرشك پلو با مرغی رو كه همسرش برای اونها تدارك دیده رو تقدیمشون میكنه. چیزی كه باعث تحیّرِ منوچهر و پوران میشه...
-
01
فروردین 1400
آرمین برای اینكه به این جابجائیه یكساله تن نده، خودش رو به مریضی میزنه و وانمود میكنه دچارِ لكنتِ زبان شده. والدینش بلا فاصله او رو پیش دكتر متخصص میبرن، اما شانس با آرمین یار نیست و دستش پیش مادرش رو میشه. حالا با این حقّهای كه آرمین میخواست سوار كنه، پوران برای این سفر، مصمّمتر از قبل است و.....
-
30
اسفند 1399
خانواده منوچهر در جادهای تاریك و ناهموار به سمتِ روستای ریمه در حركت اند. آیا اونها راه رو درست دارن میرن و آیا با اون جاده تاریك و ناهموار موفق میشن به مقصد برسن؟
-
29
اسفند 1399
منوچهر برای به انجام رسوندنِ یك پروژه عمرانی باید برای یكسال به منطقهای دورافتاده در استانِ چهارمحال و بختیاری بره؛ اما تنها فرزندش، آرمین، وابستگیِ شدیدی به بازیهای رایانهای پیدا كرده و مادرش اعتراف میكنه كه به تنهایی از پسِ كنترل و تربیتِ او بر نخواهد اومد...