نمایش استاد- قسمت 5(تكرار)
طاهره صفارزاده مشغول تدریس در دانشگاهست كه به دستور شاه حزب رستاخیز تشكیل می شود و از طاهره خواسته می شود تا عضو این حزب شود ولی خانم صفارزاده به لطایف الحیل از این كار سرباز میزند و در این میان ناخواسته درگیر مسائل و مشكلات یكی از دانشجویانش به نام شیرین احمدی می شود. شیرین مدتی است پدرش را از دست داده و عمویش كه با ساواك همكاری دارد به شدت مخالف ازدواج شیرین با نامزدش امیر است. در حالیكه امیر مخفیانه به مخالفین سلطنت پیوسته و از طاهره هم می خواهد تا به آنان بپیوندد اما طاهره حاضر نیست به عضویت گروهی درآید كه اعتقادات چندانی به مذهب ندارند. سرهنگ دستور داده تا شیرین خودش رو آماده ی ادامه تحصیل در خارج از كشور بكنه اما شیرین كه مخالفه از استادش كمك می خواد و این در حالیكه طاهره به خاطر عضو نشدن در حزب رستاخیز مرتب تحت فشاره. بالاخره به دستور سرهنگ احمدی، ماموران طاهره رو پیش سرهنگ می برن. در این ملاقات سرهنگ كه با ساواك همكاری دارد دكتر صفارزاده رو تهدید میكنه اما طاهره بی هیچ ترسی جواب سرهنگ رو میده. بالاخره امیر دستگیر می شه و شیرین پنهانی خودش رو به خانه ی طاهره میرسونه و از او كمك می خواد. طاهره به شیرین كمك میكنه تا پنهان بشه و همچنان حاضر به عضویت در حزب رستاخیز نیست و به همین دلیل از دانشگاه اخراج می شه