نمایش تهران- ملبورن- قسمت 3
ابراهیم پیش از راهی شدن برای دیدار با نورا در رستوران، تماسی از ایران دریافت كرد. تماسی كه پیغام هشدار به او میداد. در این تماس از ایراهیم خواسته شد در صورت مشكوك شدن به هر چیزی ماموریت را نیمه كاره رها كرده و تنها یك بار از طریق یك خط با ایشان تماس بگیرد، خود نیز به ایران بازنگردد. اما ابراهیم كه مذاكرات را در فرآیندی مثبت میدید، تصمیم گرفت برای جلوگیری از نگرانی در تهران پیغامی را به تهران برساند. او میخواست نورا را وارد این ماجرا كند. نورا ابتدا مخالفت كرد، اما صحبتهای ابراهیم تصمیم دیگری گرفت. این در حالی بود كه منصور و ابراهیم جایی در همان رستوران محل قرار میان ابراهیم و نورا در حال رصد ایشان بودند. آنها كه به رابطه ی ایشان مشكوك بودند، نیز هیچ پیشبینی از حضور نورا در ماجرا نداشتند، سر آخر تصمیم گرفتند خود را نورا نزدیك كنند. اما نورا كه پس از حرف های ابراهیم احساس خطر كرده بود، به سرعت از منصور فاصله گرفت.