باهوز همراه شیرو و پهلوان كریم از روستایی به روستایی رفته و در مسابقات كشتی با چوخه كه به مناسبت ایام نوروز برگزار میشه شركت میكردن تا بتونن با برنده شدن و گرفتن گوسفندهای جایزه، تاوان دزدی از گله ارباب رو بدهند. بعد از گذراندن ماجراهای زیادی چهار گوسفند جور شد و روز آخر به روستای شیركوه رفتن تا در آخرین مسابقه شركت كنن كه باران گرفت و مسابقه به فردا موكول شد از طرف دیگه تفنگدارن ارباب كه به قوچان رفته بودن تا مأمور بیارن و باهوز رو به زندان ببرن، به خاطر برف و بسته شدن راه ها برنگشتن و باهوز وقت پیدا كرد تا در مسابقه فردا شركت كنه و طبق قول ارباب در صورت برنده شدن هم گوسفندها رو برای خودش نگه داره و هم به كار قبلیش یعنی چوپانی گله ارباب برگرده....
یان باش
از 5 تیر از ساعت 03:00 به مدت 30 دقیقه
باهوز همراه شیرو و پهلوان كریم از روستایی به روستایی رفته و در مسابقات كشتی باچوخه كه به مناسبت ایام نوروز برگزار میشه شركت میكردن تا بتونن با برنده شدن و گرفتن گوسفندهای جایزه، تاوان دزدی از گله ارباب رو بدهند...
كارگردان جواد پیشگر تهیه كننده فرشاد آذرنیا نویسنده مجید حمزانلویی افكتور محمد رضا قبادی فر صدا بردار حیدر صفدری بازیگران محمد رضا علی كرامت رودساز سیماخوش چشم مهرداد عشقیان عبدالعلی كمالی محمد پور حسن علی اصغر دریایی محمد رضا قلمبر محمد آقامحمدی احمد هاشمی امین بختیاری بهادر ابراهیمی قربان نجفی مروارید كریم پور سعید سلطانی عباس شادروان حمید هدایتی
-
10
تیر 1400
-
09
تیر 1400
باهوز همراه شیرو برادر خوانده اش به مربیگری پهلوان كریم به روستاها میرفتن تا با شركت در مسابقات كشتی با چوخه و برنده بشن، و بدین ترتیب پنج گوسفند تاوان دزدی گله اراباب رو بدنن. تا اینجا سه گوسفند به دست آوردن و قرار بود كه به روستای زیارت برن كه هر سال سوم نوروز مسابقه برپا بود تا چهارمین گوسفند رو برنده بشن اما در راه روستای زیارت با یك گله گوسفند و چند دزد مواجه شدن و تصمیم گرفتن به چوپان گله كمك كنند....
-
08
تیر 1400
دزد به گله اربابی زد و ده گوسفند رو برد و باهوز چوپان جوان ارباب ناچار به دادن تاوان شد و در عرض پنج روزی كه تفنگداران ارباب رفتن تا مامور از دارالحكومه قوچان بیارن، باید پنج گوسفند تهیه و پیشكش ارباب كنه. باهوز به همراه شیروی نوجوان، پهلوان كریم، رو راضی كردن تا جوان رو تمرین بده و با شركت در مسابقات كشتی با چوخه روستاهای دوروبر برنده بشه و گوسفندهای جایزه رو بگیره و ازین راه تاوان شو به ارباب بده. مسابقه اول رو باخت و در مسابقه دوم برنده شد و با پیشكشی یكی از اهالی روستا دو گوسفند بهش رسید..از طرف دیگه پدر مهتاو، نامزد باهوز هم بهش تا هفتم عید وقت داد تا با دست پر به خواستگاری بیاد در غیر اینصورت دختر رو به خواستگار دیگه اش میده. در روستایی كه مسابقه برگزار شد، پهلوان كریم آشنای همه بود و گویا ماجراهایی داشت...
-
07
تیر 1400
باهوز چوپان به روستا رفته بود، دزدها به گله زدن و ده تا گوسفند رو دزدیدن و ارباب هم از باهوز تاوان خواست. باهوز تصمیم گرفت در مسابقات كشتی با چوخه روستاهای اطراف شركت كنه و برنده بشه و جایزه اول كه اكثرا گوسفنده رو بگیره و تاوان ارباب رو بده. پهلوان كریم آموزش باهوز رو قبول كرد و همراهش شد و در اولین روستا به مسابقات رفتن. باهوز به میدان رفت و....
-
06
تیر 1400
باهوز و مهتاو نامزدش و شیرو فكر كردن كه در مسابقات كشتی با چوخه كه به مناسبت ایام عید نوروز در روستاهای بجنورد برگزار میشه شركت كنند و برنده بشن و از این راه گوسفندها رو تهیه كنند چرا كه در بعضی روستاها جایزه نفر اول این مسابقات گوسفنده. باهوز برای اینكه كشتی گیر قابلی بشه نیاز به مربی داشت و به همین دلیل قرار شد سراغ پهلوان كریم، پهلوان كشتی گیر موفق سالهای گذشته برن و ازش كمك بخوان....
-
05
تیر 1400
باهوز، چوپان جوان برای دیدن مادر بیمارش به روستا رفت و شیرو پسربچه نوجوان همراهش رو به نگهبانی گله گذاشت اما همون شب دزد به گله زد و ده تا گوسفند به تاراج رفت. صبح ارباب به دشت آمد و از دزدی با خبر شد و پنج گوسفند دستمزد سالانه باهوز رو به عنوان تاوان گرفت و بعد هم تفنگداراش رو راهی دارالحكومه قوچان كرد تا برای دستگیری و به زندان بردن باهوز مامور دولتی بیارن. ارباب به باهوز به اندازه رفت و برگشت مامورا، یعنی پنج روز فرصت داد تا پنج گوسفند دیگه رو تهیه كنه و تاوانشو كامل كنه، و گرنه باید به زندان بره....