سوپ جوجه برای روح
جمعه ها از ساعت 7 صبح به مدت 30 دقیقه
برداشت آزاد
كارگردان: آشا محرابی تهیه كننده: فرشاد آذرنیا نویسنده: باران امیرحسنی
-
25
آبان 1403
-
18
آبان 1403
اولویا ، ساوانا و لكسی سه زن كه به طور نامحسوس وارد محل كار خانواده های مهاجر میشوند و با مشكلات شخصی و زندگی آنها و آرزوهایی كه دارند آشنا میشوند . این دفعه هر كدام به محل كار یك خانواده مهاجر جنگ زده افغانی میروند . هر چند برای خودشان مشكلاتی هم پیش میاید . اما خانواده افغانی متوجه نیت آنها نمیشوند . .
-
11
آبان 1403
روكی در تهیه مخارج بیمارستان و عمل قلب مادرش درمانده شده است و در صدد فراهم كردن پول است . كه اتفاقی برگه شركت در مسابقه ای را میبیند كه جایزه اس میتواند خیلی از مشكلات روكی را حل كند . اون تصمیم دارد در مسابقه ای شركت كند كه 12 شبانه روز نباید بخوابد . او وارد قفس شیشه ای مخصوص مسابقه میشود و تا روز دوازدهم هم مقاومت میمكند اما بعدش به كما میرود . مادرش با عمل قلب خوب میشود و بوسیدن دستهای دخترش ، روكی را بیدار میكند .
-
04
آبان 1403
-
27
مهر 1403
-
20
مهر 1403
توماس و كاترینا زن و شوهری كه قرار است در رقابتهای تنیس دوبل مختلط المپیك پاریس شركت كنند . اما آنها مدتی قبل المپیك از هم بخاطر یكنواختی در زندگی جدا شدند . همه نگرانی لوكاش ، مربی تیم ملی چك این است كه همین باعث حاشیه و عدم تمركز آنها شود .اما توماس و كاترینا قول مدال طلا میدهند . داستان زندگی آنها در دهكده المپیك میپیچد . آنها با وجود جدایی اما رابطه و هماهنگی خوبی دارن و موفق به كسب مدال طلای المپیك میشوند اما اینكه دوباره بهم بر میگردند هنوز راز است ...
-
13
مهر 1403
ماری و مارگارت دو خواهر دوقلوی بهم چسبیده هستند . مارگارت عاشق اریك است . آنها با جراحی قصد جداشدن دارند اما احتمال مرگ یكی از خواهرها زیاد است . برای همین مارگارت پشیمان از جراحی میشود . سالها بعد ، علم پزشكی پیشرفت میكند و احتمال مرگ دو نفر هم كم میشود .ماری مبتلا به سرطان مثانه میشود و سرطان در حال گسترش در بدن اوست و بزوی هم به بدن مارگارت سرایت میكند . دكتر و ماری از مارگارت میخواهند تا با عمل خودش را نجات دهد اما مارگارت قبول نمیكند . هر دو بخاطر سرطان فوت میكنند ....
-
06
مهر 1403
آنجلا پرستار و همراه كاترینای پیر است . كاترینا برای مهمانی از ونیز به رم میرود كه بین راه فوت میكند . با ورود زنی بنام اورلیا متوجه میشویم كه انجلا و اورلیا برنامه دزدی عتیقه كاترینا را ترتیب داده بودند . اما انجلا ، حتی اورلیا را هم دور میزند و صندوقچه عتیقه را پیش روبرتو میبرد كه قبلا با او باری عتیقه تبانی كرده بود اما عتیقه داخل صندوقچه نیست جز چند عكس . انجلا متوجه میشود كه كاترینا قیم او در دوران كودكی در یتیم خانه بوده است . و از كارش شرمنده میشود . در آخر متوجه میشویم كه همه اینها بازی بوده كه كاترینا به راه درست برگردد...
-
30
شهریور 1403
-
23
شهریور 1403
-
16
شهریور 1403
مردم شهر برای گرفتن شفا به شهری بنام لوردس میروند كه زمانی مریم مقدس آنجا حضور داشته است . دالی برای تكلم پسر كوچكش ؛ لیلی برای درمان پاهایش و مارتا برای درمان غده ای كه در بدنش است با ماشین به لوردس میروند كه كریس هم در میانه مسیر به آنها ملحق میشود . اما با ورود كریس ، داستانها برملا میشود و متوجه ارتباطات گذشته كریس با آنها میشویم كه آنها به كریس بدی كردند و حالا دچار عذاب وجدان هستند اما كریس آنها را میبخشد .
-
09
شهریور 1403
لورا و فیلیپ همدیگر را دوست دارند و هر كدام با پدربزرگ و مادربزرگ خودشان زندگی میكنند . ژان پدربزرگ لورا به محض دیدن ماری مادربزرگ فیلیپ ، از لورا میخواهد كه از فكر ازدواج با فیلیپ بیرون بیاید . ژان و ماری در خانه ای قدیمی با هم دیدار میكنند و ماری قصد دارد تا ژان را قانع كند تا مانع ازدواج لورا و فیلیپ نشود . كه متوجه میشویم ماری و ژان در سالهای دور زن و شوهر بودند....
-
02
شهریور 1403
مرگ سراغ استفان میرود تا جانش را بگیرد اما استفان از مرگ فرصت میخواهد تا باری همسر بیمارش قلب پیوندی جور كند . با دیدن آگهی كار ، سراغ بلان كه صاحب آگهی ست میرود . استفان باید یك شب جای بلان در منزلش باشد و در ازایش پول هنگفتی گیرش میآید . استفان هم برا پول و هم برای فرار از دست مرگ قبول میكند . اما متوجه میشویم كه مرگ سراغ بلان هم رفته و بلان برای فرار از مرگ ، استفان را جای خودش در تختخواب میگذارد و خودش با ماشین میرود . مرگ سراغ استفان میرود و جانش را میگیرد و همچنین بلان هم در جاده تصادف میكند و مرگ مغزی میشود و قلبش به لورا پیوند زده میشود .
-
26
مرداد 1403
آشوك در یك تصادف فلج میشود و همسرش كائور برای مخارج زندگی به شركتی برای كار میرود كه نامزد سابقش كالی مدیر آنجاست . چاندا دوست كائور به او پیشنهاد میدهد برا زندگیه بهتر از آشوك جدا شود . متوجه میشویم كه چاندا مامورشده كائور را راضی كند تا با كالی ازدواج كند . اوضاع قلب آشوك بخاطر فشارهای روحی و عصبی بعد از تصادف ، جوری شده كه باید عمل كند . كالی حاضر است هزینه عمل را بدهد اما بشرطی كه كائور از آشوك جدا شود اما كائور پایبند به اصول زندگیست . كالی و چاندا تصادف میكنند . با مرگ چاندا ، قلبش به آشوك پیوند میخورد و كالی هم فلج شده است .
-
19
مرداد 1403
شعبده بازی بنام دنی دنبال یك اجرای منحصربفرد است و میخواهد برای اولین بار آیتم غیب شدن را اجرا كند . پیرزنی فرمول غیب شدن را در مترو به دنی میدهد . دنی غیب میشود اما فرمول ظاهر شدن را ندارند .دنی با دوستش برایان و نامزدخودش سالی به مترو میروند تا پیرزن را پیدا كنند اما دنی متوجه میشود دو بمب گذار قصد انفجار مترو را دارند . تنها راه ممكنه این است كه دنی بمب را بردارد و به حومه شهر ببرد . در جاده فرعی بمب در دستان دنی منفجر میشود.
-
12
مرداد 1403
-
05
مرداد 1403
سوپ جوجه برای روح مجموعه نمایشی در خصوص مسائل سبك زندگی است.
ادوارد از هزینه درمان دختر كوچكش درمانده است و كلا ناامید شده است اما شارون كه یك زن معتاد الكلی ست ، متوجه داستان زندگی آنها میشود و قصد كمك دارد . شارون از محل كارش ، برای كمك به هزینه درمان میشل ، پول جمع اوری میكند و به ادوارد میدهد به دستور دكتر ، باید برای انتقال میشل به بیمارستانی در اوماها ، هواپیمای شخصی پیدا كنند تا به موقع به عمل برسند . علی رغم ناامیدی ادوارد ، شارون هواپیمای شخصی پیدا میكند اما در روز اعزام میشل ، بوران و كولاك مانع رسیدن به باند میشود . اما با تدبیر شارون در فضای مجازی ، هلیكوپتر برای كمك می آید . -
25
خرداد 1403
داستان پسری ملقب به گلادیاتوراست كه در یكی از شهرهای ایتالیا در دیدار با دختر جوانی به نام جمیله متحول می شود.
-
18
خرداد 1403
داستان آرایشگری به نام مهمت كه به روستایی سفر می كند و می بیند اهالی آن روستا مو ندارند. او تصمیم می گیرد با موی اهالی شهر خودش برای اهالی روستا كلاه گیس درست كند.
-
11
خرداد 1403