خانه امید
از 4 تیر از ساعت ساعت 02:00 بامداد به مدت 30 دقیقه
سمیرا برای مستقل شدن از پرورشگاهی كه در آن بزرگ شده، شغلی پیدا كرده است و باید آن را حفظ كند. او به عنوان پرستار در خانهی سالمندانی شروع به كار كرده و با پیرمردی روبرو میشود كه آلزایمر دارد و بدون هیچ خانوادهای آنجا رها شده است
📋سردبیر: فرهاد امینی 🎬 كارگردان: مینو جبارزاده 📑نویسنده: امیرحسین امیدی 🎧تهیه كننده: اشرف السادات اشرف نژاد 🕹️افكتور: نازنین حسنپور 🎤صدابردار: جعفر جودتی 🎞️ تیزر: امیر شعیبی 🖌️گرافیك: احسان پیرولیان 🎭هنرمندان: نازنین مهیمنی، شهین نجف زاده، نوشین حسن زاده، نورالدین جوادیان، فریده دریامج، محمد پورحسن، صفا آقاجانی، باقر كریم پور، معصومه عزیزمحمدی، مرضیه صدرایی، رامین پورایمان، عباس شادروان، مسعود زنوزی راد، مجید حمزه، احمد لشینی
-
01
اردیبهشت 1402
-
31
فروردین 1402
-
09
تیر 1401
سمیرا برای مستقل شدن از پرورشگاهی كه در آن بزرگ شده، شغلی پیدا كرده است و باید آن را حفظ كند. او به عنوان پرستار در خانهی سالمندانی شروع به كار كرده و با پیرمردی روبرو میشود كه آلزایمر دارد و بدون هیچ خانوادهای آنجا رها شده است.....
-
08
تیر 1401
سمیرا برای مستقل شدن از پرورشگاهی كه در آن بزرگ شده، شغلی پیدا كرده است و باید آن را حفظ كند. او به عنوان پرستار در خانهی سالمندانی شروع به كار كرده و با پیرمردی روبرو میشود كه آلزایمر دارد و بدون هیچ خانوادهای آنجا رها شده است.....
-
07
تیر 1401
سمیرا برای مستقل شدن از پرورشگاهی كه در آن بزرگ شده، شغلی پیدا كرده است و باید آن را حفظ كند. او به عنوان پرستار در خانهی سالمندانی شروع به كار كرده و با پیرمردی روبرو میشود كه آلزایمر دارد و بدون هیچ خانوادهای آنجا رها شده است.....
-
06
تیر 1401
سمیرا برای مستقل شدن از پرورشگاهی كه در آن بزرگ شده، شغلی پیدا كرده است و باید آن را حفظ كند. او به عنوان پرستار در خانهی سالمندانی شروع به كار كرده و با پیرمردی روبرو میشود كه آلزایمر دارد و بدون هیچ خانوادهای آنجا رها شده است.....
-
05
تیر 1401
سمیرا برای مستقل شدن از پرورشگاهی كه در آن بزرگ شده، شغلی پیدا كرده است و باید آن را حفظ كند. او به عنوان پرستار در خانهی سالمندانی شروع به كار كرده و با پیرمردی روبرو میشود كه آلزایمر دارد و بدون هیچ خانوادهای آنجا رها شده است.....
-
04
تیر 1401
سمیرا برای مستقل شدن از پرورشگاهی كه در آن بزرگ شده، شغلی پیدا كرده است و باید آن را حفظ كند. او به عنوان پرستار در خانهی سالمندانی شروع به كار كرده و با پیرمردی روبرو میشود كه آلزایمر دارد و بدون هیچ خانوادهای آنجا رها شده است.....