حوریه سریر داستان چهار شاعر بود كه تصمیم می گیرند دیوانی با اشعاری حماسی برای واقعه كربلا تدوین كنن. اونها به تحقیق پیرامون مداحی و ریشه و تاریخچه اون می پردازند. در همین مسیر هر كدوم با اتفاقاتی در زندگی روبرو می شن موجب تحول روحی اونها و خودشناسی شون میشه.
حوریه یكی از همین شاعراست كه مواجه می شه با تصادف و فوت برادرش و نمی تونه كسی رو كه با برادرش تصادف كرده ببخشه. ولی در نهایت وقتی با پشیمانی قلبی اون جوون و تلاش او برای جبران اشتباهش روبرو میشه، تصمیم می گیره او رو ببخشه و خودش رو از بغض و كینه رها كنه.
از ساعت به مدت
داستان چهار شاعر است كه تصمیم می گیرند برای بهبود اشعار مداحی ، اشعاری حماسی با موضوع حماسه ی كربلا بسرایند.هر كدام از این چهار شاعر در جریان سرودن این اشعار، اتفاقاتی را تجربه كرده و تحولات روحی و معنوی ویژه ای پیدا می كنند.
-
28
شهریور 1399
-
27
شهریور 1399
چند شاعر برای بهبود شعر مداحی اقدام به سرودن اشعار حماسی با موضوع كربلا كرده اند و از دغدغه هایشان در زندگی می گویند...
-
26
شهریور 1399
چند شاعر است كه با هم تصمیم می گیرند برای مداحان واقعه كربلا، دیوانی حماسی بنویسند. ما در سریر با دغدغه ها، گریه ها و خنده های این شاعران همراه شدیم و تا آنجا رسیدیم كه خانواده مهسا به خواستگاری میرطاهر جواب مثبت دادند.
-
25
شهریور 1399
داستان دغدغه ها و و غصه ها و درگیریهای چند شاعر آشنا شدیم كه تصمیم دارند برای واقعه عاشورا حماسه ای بسرایند كه در مداحی ها تحولی ایجاد كند. یكی از شاعران حوریه است كه انتظار بازگشت همسرش از سفری طولانی است. او كه بعد از درگیری های روحی سخت كم كم به آرامش می رسد، تصمیم دارد یك موسسه فرهنگی تاسیس كند تا با پرورش نیروهای جوان حماسه سرایی برای عاشورا را جاری و ساری نگه دارد.
-
24
شهریور 1399
چند شاعر است كه با هم تصمیم می گیرند برای واقعه كربلا دیوانی حماسی بنویسند. حوریه بعد از تصادف و فوت برادرش دچار مشكلات روحی می شود ولی وقتی متوجه می شود، باردار است به این یقین می رسد كه خداوند سختی های گذشته را برای او جبران خواهد كرد. از سوی دیگر مادر میر طاهر مهسا را برای پسرش خواستگاری می كند و داستان وارد جریان جدیدی می شود.
-
23
شهریور 1399
چند شاعر با هم تصمیم می گیرند درباه واقعه كربلا دیوانی حماسی برای مداحی بنویسند. تصادف برادر حوریه و فوت او آنها را درگیر ماجرای شایان می كند. پسر جوانی كه دو سال پیش عزاداران حسینیه را از سوختن نجات داده و حالا رانندگی بدون گواهینامه، او را به درد سر انداخته. شایان برای توبه خادم همان حسینیه می شود و شبی به نشانه توبه لباس حر به تن كرده بین عزاداران حاضر می شود.
-
22
شهریور 1399
داستان چند شاعر است كه با هم تصمیم می گیرند برای واقعه كربلا دیوانی حماسی بنویسند. آنها درگیر ماجرای تصادف شایان با برادر حوریه كه موجب مرگ او میشود هستند. حوریه از شكایت خود می گذرد ولی حاضر نیست شایان را حلال كند و ببخشد. شایان برای توبه و اصلاح خود خادم حسینیه شده و در كارگاه نجاری میرطاهر مشغول به كار می شود.
-
21
شهریور 1399
چند شاعر با هم تصمیم می گیرند برای واقعه كربلا دیوانی حماسی بنویسند. شایان، جوانی است كه با برادر یكی از شاعران تصادف كرده و باعث مرگ او شده. شایان پشیمان از اشتباهات گذشته، می خواهد توبه كند. سرهنگ رستگار و میر طاهر تصمیم میگیرند به شایان اجازه دهند به عنوان خادم در حسینیه خدمت كند.
-
20
شهریور 1399
چند شاعر برای بهبود شعر مداحی اقدام به سرودن اشعار حماسی با موضوع كربلا كرده اند. برادر حوریه در تصادفی از دنیا رفته. از آنجایی كه ضارب گواهینامه نداشته، حوریه درخواست حكم قصاص دارد. جوان، دو سال پیش باعث نجات عزاداران حسینیه از مرگ در آتش سوزی شده است. پس میرطاهر سعی می كند از حوریه رضایت بگیرد.
-
19
شهریور 1399
ماجراهای چند شاعر كه تصمیم گرفته اند برای اصلاح شعر در مداحی دست به سرودن حماسه ای برای واقعه كربلا بزنند. حوریه یكی از شاعران این گروه كه تنها برادر خود را در تصادف از دست داده درگیر پروندة تصادف است. ضاربین به قید ضمانت آزاد شده اند و حوریه خواستار حكم قصاص است.
-
18
شهریور 1399
جوانی كه در سانحه تصادف باعث مرگ برادر حوریه شده، همون كسی است كه دو سال پیش در حادثه اتصال سیم و شروع آتش سوزی در حسینیه، باعث نجات جان عزاداران در حسینیه شده.....
-
17
شهریور 1399
چند شاعر با هم تصمیم می گیرند با ساختار شكنی در انچه تا كنون درباه واقعه كربلا سروده شده، دیوانی حماسی برای مداحی بنویسند. میر طاهر شبی یزید را در خواب می بیند و با او درباره روحیات یزیدی به چالش میپردازد.
قهرمانان نمایش سریر در راستای هدف خود حسینیه محل اجتماع خود را به كتاب و كتاب خانه مجهز میكنند و برای علاقمندان كلاس شعر برگزار میكنند. -
16
شهریور 1399
چند شاعر با هم تصمیم می گیرند برای واقعه كربلا دیوانی حماسی بنویسند. آنها درگیر این سوالند كه اگر جای یزید بودند چرا واقعه كربلا را بوجود می آوردند و تلاش می كنند یزید درونشان را شناخته و مهار كنند. در همین تفكرات است كه حوریه خواب یزید را می بیند. گویا او با خلقیات منفی درون خود آشناتر می شود.
-
15
شهریور 1399
چند شاعر با هم تصمیم می گیرند برای واقعه كربلا دیوانی حماسی بنویسند. در همین راستا میرطاهر و سامیار در یك پیاده روی معنوی به امام زاده داود می خواهند كار نوشتن را با تزكیه نفس و تفكر شروع كنند. سامیار در اوین شبی كه زائر هستند خواب یزید را می بیند و با او به چالش می افتد.
-
14
شهریور 1399
دوستان ما تصمیم می گیرند نام دیوان اشعار خود را سریر بگذارند. سیما از دیدار خود با هانیه از شهدای كربلا در رویا می گوید و میرطاهر تجربه دیداری خود با حر در خواب را تعریف می كند
-
13
شهریور 1399
سیما و حوریه دستان آشنایی خود در دوره كارشناسی رشته ادبیات را برای مهسا تعریف می كنند. از تضادهای فراوانی كه بین آنهاست می گویند و این كه تنها دلیل عمیق شدن دوستی آنها عشق هر دوی آنها به حضرت زینب است. در جایی دیگر حسام و سامیار در تدارك راه اندازی كلاس شعر در حسینه هستند.
-
12
شهریور 1399
حوریه شكایت خود را از آن دو پدر و پسر روستایی پس می گیرد. او می گوید به خاطر نیت خیر آن دو روستایی و قرار گرفتن در ایام محرم رضایت داده است
-
11
شهریور 1399
در شب تاسوعا، حسنیه با تعمیرات جدید آماده پذیرایی از عزاداران حسینی است. اقوام دو پدر و پسر روستایی كه جسد حسام را جابجا كرده اند برای گرفتن رضایت آمده اند. حوریه در موقعیت سختی قرار می گیرد. نیت آنها كمك بوده ولی وقتی متوجه مرگ حسام شده اند، از ترس جسد را در دره رها كرده اند
-
10
شهریور 1399
افرادی كه جسد حسام را از محل تصادف جابجا كرده اند، شناسایی و دستگیر شده اند. آنها دو پدر و پسر روستایی بوده اند كه شاهد عینی تصادف بوده اند. پلیس با شهادت آنها به یقین می رسد كه شایان راننده ای بوده كه آن شب با حسام تصادف كرده...
-
09
شهریور 1399
احتمال بارداری حوریه جدی تر می شود. سیما و مهسا حوریه را راضی می كنند تا حتما به پزشك مراجعه كند، با وضعیت روحی بدی كه حوریه دارد، همگی نگران سلامت بچه هستند. پیكر حسام برای خاكسپاری به خانواده تحویل شده است.