نمایش شهروندی

برگرفته از شاهنامه فردوسی

برگرفته از شاهنامه فردوسی

برگرفته از شاهنامه فردوسی

برگرفته از شاهنامه فردوسی

رعنا به همراه دو فرزندش محسن و مریم زندگی می كنه، مریم فكر می كنه مردی تعقیبش می كنه محسن اون مرد رو پیدا می كنه و باهاش درگیر می شه. مرد ادعا می كنه پدر اوناست. پدری كه فكر می كردن سالها قبل تو یك تصادف جاده ای كشته شده، پدر كه زندان بوده برگشته كه اگر بتونه گذشته رو جبران كنه ولی رعنا اونو نمی پذیره، ولی بچه ها كه از بازگشت پدر خوشحال هستن سعی می كنن مادرشون رو راضی كنن....

رعنا به اتفاقِ دو فرزندش به تنهایی زندگی می كنن، محسن پسرِ رعنا پزشكی قبول شده و همه از شنیدن این خبر خوشحال می شن، كریم پسر خاله رعنا كه چند سالِ قبل همسرش رو از دست داده به رعنا علاقه داره، بچه ها با مردی كه مریم رو تعقیب می كرده درگیر می شن و مرد اعتراف می كنه پدر اوناست، پدری كه فكر می كردن سالها قبل در اثر یك تصادف جاده ای كشته شده، پدر كه زندان بوده برگشته و بعد از جستجوی زیاد خانواده ش رو پیدا كرده...... گویندگی شب ششم: یارانِ گرامی در شب های قبل شنیدید كه رعنا به همراه دو فرزندش محسن و مریم زندگی می كنه، مریم فكر می كنه مردی تعقیبش می كنه محسن اون مرد رو پیدا می كنه و باهاش درگیر می شه ...مرد ادعا می كنه پدر اوناست...پدری كه فكر می كردن سالها قبل تو یك تصادف جاده ای كشته شده ، پدر كه زندان بوده برگشته كه اگر بتونه گذشته رو جبران كنه ولی رعنا اونو نمی پذیره ، ولی بچه ها كه از بازگشت پدر خوشحال هستن سعی می كنن مادرشون رو راضی كنن

كریم پسرخاله رعنا كه چند سالی می شه همسرش رو از دست داده به رعنا علاقه داره، بچه ها با مردی به اسمِ ناصر آشنا می شن كه مریم می گه همون آدمیه كه براش مزاحمت ایجاد كرده و تعقیبش می كرده، محسن با مرد درگیر می شه و مرد اعتراف می كنه پدر بچه هاست كه فكر می كردن سالها قبل تو یه تصادف جاده ای كشته شده....

پسر خاله رعنا كه چند سالیه همسرش رو از دست داده به رعنا علاقه داره ولی رعنا بهش روی خوش نشون نمی ده، محسن پزشكی قبول می شه و خانواده كوچك اونا غرق شادی و سرور می شه.....

رعنا به همراه دو فرزندش محسن و مریم سالهاست كه تنها زندگی می كنه ، كریم پسر خاله رعنا كه چند سالیه همسرش رو از دست داده به رعنا علاقه داره و....

نگار و بهرام زوج جوانی هستند كه در انتظار تولد فرزند خود هستند، نگار علاقه زیادی به گشت و گذار در فضای مجازی داره و متاسفانه بعد از تولد بچه شون متوجه می شن كه بچه به دلیل آسیب های ناشی از امواج موبایل مشكلات جسمی زیادی داره....

متین تو فضای مجازی با دختری آشنا می شه و علی رغم میل خانواده و مخالفت شدید اونا با اون دختر نامزد می كنه، دختر به بهانه اینكه خانواده اش تو مالزی زندگی می كنن، متین رو به مالزی می كشونه و اونجا همه دارائیش رو تصاحب می كنه و اونو رها می كنه....

سیما كه مدت زیادی دنبالِ كار بوده موفق می شه كارِ خوبی تو یه شركت پیدا كنه، سیما از كارش خیلی راضی هست و نمی خواد اونو از دست بده ولی بعد از مدت كوتاهی اخراج می شه چرا كه مسئولین شركت متوجه می شن اون فعالیت های خارج از عرفی تو فضای مجازی داره.....

سعید كه تو یكی از دبیرستان های شهر تحصیل می كنه گمشده و كسی ازش خبر نداره. خانواده اش به پلیس خبر میدن و پلیس تلاش وسیعی رو برای پیدا كردن سعید آغاز می كنه، اونها متوجه می شن سعید با اعضاء یك گروه اینترنتی كه سابقه درخشانی ندارن در ارتباط بوده و به سمت كارهای خلاف گرایش پیدا كرده، مدتی بعد پلیس جنازه سعید رو در اطراف شهر پیدا می كنه.....

سارا كه دختر باهوش و درسخونیه برای تولد چهارده سالگیش از پدر و مادرش یك تبلت هدیه می گیره، سارا كه از داشتن تبلت خیلی ذوق زده شده وقت زیادی رو صرف بازی و گشت و گذار در فضای مجازی می كنه تا اینكه تو درس و تحصیل دچار افتِ جدی می شه و از ناحیه دست هم دچار آسیب هایی می شه كه دكتر تشخیص می ده به دلیلِ استفاده بیش از حد از تبلت ایجاد شده.....