رستگاری به وقت برف

حاج خانم ملكوتی مادر یكی ا از این مفقودین كه به واسطه ای خوابی غریب خودش را آذربایجان به مشهد برای عیادت ابراهیم رسانده و باطنی روشن دارد، به دكتر مردانی اطلاع می دهد كه برای خلاصی رفیقش باید بخوابد و نگران هیچ چیز هم نباشد زیرا ابراهیم به نشانی نیاز دارد كه دكتر مردانی از آن آگاه است. دكتر مردانی می پذیرد. اما مریم همسر او كه اكنون باردار است مخالفت می كند. ملیحه همسر ابراهیم هم موافق نیست زیرا معتقد است با این عمل و خطرات احتمالی اش دین دیگری به گردن ابراهیم می افتد. در نهایت تصمیم گرفته می شود تحت نظر سه پزشك متخصص دكتر مردانی به خواب رفته و با دوست خود ملاقات كند و...

ابراهیم باقری یكی از فرماندهان دفاع مقدس آشنا شدیم كه در بیمارستان ثامن مشهد در كما و تحت مراقب های ویژه است. بیمارستانی كه رئیس و مسوول حراست آن هر دو از هم رزمان و دوستان ابراهیم هستند. ابراهیم خود درا در شهادت احتمالی دو سرباز مفقود الاثر مقصر می داند. برای همین مدام به آن دو می اندیشد. دكتر مردانی به بیماری بی خوابی دچار است. او هیچگاه نمی تواند بخوابد. خوابیدن او مساوی است با مرگ و از بین رفتن علائم حیاتی.

ابراهیم باقری یكی از فرماندهان جنگ در كماست و به شدت درگیری ذهنی با دو سربازی دارد كه خود را در گم شدنشان مقصر می داند. دكتر مردانی كه به بیماری بی خوابی مبتلاست از در می یابد كه ابراهیم به كمك او نیاز دارد. تنها راه خوابیدن مصنوعی به كمك دارو و تجهیزات پزشكی است تا بلكه بتواند در خواب به دیدار دوست خود رفته وبا دادن یك نشان او را از كابوس مكرر برهاند. والبته قبلن شنیده ایم كه بیماری مردانی به گونه ای است كه خوابیدن او مساوی است با مرگش.

ابراهیم باقری یكی از فرماندهان دوران دفاع مقدس كه در بیمارستان ثامن مشهد بستری است. ابراهیم باقری خود را در مفقودالاثر شدن دو سرباز به نام های یاشار ملكوتی و آرمین ریحانی مقصر می داند. او حتی بعد از تمام شدن جنگ هم به گروه های تفحص پیوسته بلكه بتواند با یافتن نشانه هایی از این دو سرباز آرامش خود را باز یافته و به زعم خود از دینی كه به گردن دارد خلاصی یابد، اما موفق نمی شود. او به دوست و همرزم خود یوسف قاسمی كه اكنون رئیس حراست بیمارستان ثامن هم است گفته كه اگر موفق به یافتن دو مفقود الاثر نشود، تنها راه رستگاری در مجاورشدن با حرم امام رضاست. اكنون ابراهیم دو ماه هست كه در كماست و دوستانش یوسف و دكتر مردانی او را به بیمارستان ثامن كه در جوار حرم است منتقل كرده اند.. دكتر مردانی رئیس بیمارستان دیگر دوست و همرزم ابراهیم است. دكتر كامران مردانی تا قبل از شروع جنگ ایران و عراق در آمریكا مقیم بوده و رئیس یكی از مجهزترین بیمارستان های آمریكا، اما با شروع جنگ تحمیلی خود را به جبهه‌های جنگ رسانده و از همان روزهای آغازین در بیمارستان رازی اهواز شبانه روز در اتاق عمل به جراحی مجروحان جنگ پرداخته است. طوری كه به واسطه ی شب بیداری های مدام و بیش از حد خود اكنون بعد از پایان جنگ به بیماری بی خوابی مبتلا ست. با یوسف قاسمی آشنا شدیم دیگر هم رزم و دوست ابراهیم باقری كه رئیس حراست بیمارستان ثامن مشهد هم هست. متوجه شدیم كه منیر همسر یوسف قاسمی دو سال پیش بر اثر بیماری سرطان فوت كرده است و هنوز داغ دار و متالم این فقدان است. از سوی دیگر با پیرمرد و پیرزنی آذربایجانی آشنا شدیم به نام حاج خانم و حاج آقای ملكوتی. این دو پدر و مادر یاشار ملكوتی هستند یكی از دوسربازی كه ابراهیم باقری خود را در مفقود الاثر شدن آن دو مقصر می داند. ملكوتی ها به واسطه ی خوابی كه پیرزن دیده، عازم مشهد و بیمارستان ثامن شده اند و بالاخره با ملیحه همسر ابراهیم باقری آشنا شدیم و در یافتیم كه او هنگامی كه می خوابد، امكان می یابد با همسر خود دیدار و هم كلامی كند. و بالاخره با مریم آشنا شدیم خواهر آرمین دیگر سرباز مفقود الاثر و همسر دكتر مردانی كه پرستار بیمارستان ثامن هم هست. از رفتار مریم فهمیدیم كه باردار است. و در نهایت با خبرنگاری به نام منیر هاشمی آشنا شدیم كه مادرش در بیمارستان بستری است و به واسطه ی یك اتفاق وارد داستان ما می شود.

ابراهیم باقری یكی از فرماندهان دوران دفاع مقدس در بیمارستان ثامن مشهد بستری است. او كه به كما رفته، برای رستگاری در این بیمارستان بستری شده، زیرا بیمارستان مجاور حرم امام رضا (ع) است. ابراهیم باقری خودش را در مفقود الاثر شدن دو سرباز مقصر می داند و چنین می پندارد كه تا این دین از گردنش برداشته نشود رستگار نخواهد شد. دو سرباز یاشار ملكوتی و آرمین ریحانی مدام به ذهن او رفت و آمد دارند و در واگویه هاشان او را مورد نكوهش قرار می دهند. از سویی پدر و مادر یاشار ملكوتی به واسطه ی خوابی از مرند به مشهد و عیادت فرمانده آمده اند، آنها مدام بین حرم و بیمارستان در رفت و آمدند. نشانه ها حكایت از این دارند كه اتفاقی در راه است...

در یكی از اتاق های مراقبت ویژه، ابراهیم باقری یكی از فرماندهان دوران دفاع مقدس در كماست. با رئیس بیمارستان دكتر مردانی و رئیس حراست بیمارستان یوسف قاسمی آشنا شدیم كه از قضا دوستان صمیمی و همرزم ابراهیم بوده و هستند. از گفتگوی ملیحه همسر ابراهیم با خود ابراهیم كه در عالم خواب اتفاق می افتد فهمیدیم كه ابراهیم در دوران جنگ باعث مفقود شدن یاشار ملكوتی راننده ی آمبولانس و آرمین ریحانی دكتر كشیك بیمارستان پایگاه شكاری دزفول شده و از این بابت احساس عذاب وجدان می كند. چنان كه بعد از پایان جنگ هم برای خلاصی از این احساس دین، به تیم های تفحص پیوسته تا بلكه بتواند اثری از آن دو بیاید، ولی موفق نشده است. حال فرمانده در كماست و بنا به سفارش و توصیه ی خودش در بیمارستانی در كنار حرم، تا بلكه به لطف و عنایت حضرت دوست بتواند از این دین رهایی یابد.

زوج پیری آذربایجانی كه یك باره قصد سفر به مشهد می كنند و در می یابیم دلیل این سفر به قول خودشان بی وقت، خوابی است كه حاج خانم در مورد پسر مفقود الاثرشان یاشار دیده است....