من زنی هستم كه كوهِ شخصیتم و تاكسی سوار شدن برایِ من یه كمی اُفتِ كلاسه، مترو كه خفه ام میكنه، اتوبوسم كه شیر تو شیره، شوهره هم كه ماشینو برداشت بُرد. سوییچو برداشته میگه طبقِ آمار ماشین امروز مالِ منه. میگم چه آماری؟ میگه سازمانِ بهداشتِ جهانی میگه مردا بیشتر كرونا میگیرن.... وا؟
چرا من بال ندارم كه پر بكشم؟ كاش كلاغ بودم اونوقت ویروسم رویِ من اثر نداشت. ویروس كه هیچی، حتی كسی هوس نمیكنه كلاغو با تیر كمون بزنه....ولی من مطمئنم اگه پرنده هم بودم طاووس میشدم. والا!...تجریش....تجریش....تاكسیهایِ افاده ای.....وایسین دیگه.....
بیست منهای یك
24 الی 28 آبان از ساعت 22:00 به مدت 15 دقیقه
همیشه از نوزده متنفر بودم، آخرشم گرفتارِ تراژدیِ ویروسِ كووید بیستِ منهایِ یك شدم، یه نوزده نُنُر....
كارگردان مهرداد مهماندوست تهیه كننده فرشاد آذرنیا نویسنده سمیه خطیب زاده و بهناز بستان دوست افكتور محمدرضا قبادی فر راوی صدابردار رضا محتشمی بازیگران بهناز بستان دوست رضا عمرانی نازنین مهیمنی رضا قلمبر شیما جانقربان شمسی صادقی محمد آقا محمدی بیوك میرزایی بهادر ابراهیمی اصغر دریایی حمید یزدانی
-
28
آبان 1399
-
28
آبان 1399
این ماسكا تقلبین كه بو ازشون رد میشه؟... وااای مرردم برای این بوی وانیل ... من زنی هستم كه هر روز صبح نوکِ انگشتمو با سوزن سوراخ میكنم كه ببینم قندِ خونم چنده و مجبورم تویِ دفترچه ی نحس اون شماره ی شوم رو یادداشت كنم. الان همه تویِ خونه ی خودشون شیرینی میپزن غیر از من. وای من میمیرم برایِ بویِ وانیل ، بویِ شیرینی تازه و داغ، بویِ پیراشكی، اصلا بوی قنادی.... تموم این رایحه های شیرین و عطرِ قورمه سبزی جا افتاده و بویِ كتلتی كه داره سرخ میشه، همه شون میتونن منو مجنون كنن، كرونا خودش یه داستانه و این دیابتِ لعنتیِ من و وابستگی به انسولینم یه چیزه، اما بو كشیدنش كه قندمو بالا نمیبره (در شیرین فروشی را باز می كند)....واااای پای سیب دیونه نكنه خوبه...نون خامه ااااااای (چند نفس عمیق میكشه)
-
27
آبان 1399
من زنی هستم كه دلم میخواد همه ی رستورانهایِ شهر رو امتحان كنم اما هیچ كس پایه ام نیست، (می ایستد) چه بووووی غذایی! چه اشتباهی كردم صبحونه نخورده اومدم ، آخ الان روده بزرگم صداش در اومده....ولی اینجا خوبه گمونم، رستورانِ شیك و پیكه، گارسوناشم همه ماسکِ همرنگِ لباسِ فُرمشون زدن، پروتوكل مروتوكل رعایت شده، دیوراشو ببین پر قابِ عكسِ آدم معروفاس، برو بچه ها گمونم كه دائم میان اینجا، تو اینستاگرامشون دیدم منو ولی تا حالا نیاوردن، هی میان میخورن مزه اش رواستوری میكنن.... ، برم مِنویِ غذاشون رو نگاه كنم، شاید دلو به دریا زدم و ریسك كردم و یه غذا اینج زدم توی رگ.... چهارتام عكس استوری میكنم لجشون بگیره دلم وا شه....(ذوقی) وای!!! چه دربون شیكی ام وایساده برام درو باز كرده....بریم تو ببینیم چخبره.....
-
26
آبان 1399
من زنی هستم كه حوصله ی آدمهایِ سركش رو ندارم. حالا من خیلی هم وسواسی نیستما بدم میاد كسی كفششو جفت نكنه، كسی اتاقش رو مرتب نكنه، بدم میاد ظرف كثیف وجود خارجی تویِ خونه داشته باشه، از جورابِ گوله شده ی زیرِ مبل بیزارم و از ناخن بلند بدم میاد چون سكونتگاهِ میكروبه، از موهایِ شونه نشده و لباس پوشیدنِ شلخته هم خوشم نمیاد، من خیلی نظم و قانون دارم كه زندگی رو راحت تر میكنه، حالا این ویروس به این وسواسهایِ نداشته ام اضافه شده و منو یه كم حساس كرده، البته مهم نیست به شرطی كه همه با اخلاقم همكاری كنن....بله....اتوشویی هم كه بازه....
-
25
آبان 1399
من زنی هستم كه دوست دارم همه خانوم دكتر صدام بزنن.....خب، دمنوشِ آویشن برایِ رفع عفونتهایِ احتمالی رو خوردم، آب و گلاب برایِ پاكسازی دستگاه تنفسی هم خوردم، سوپِ شلغم برایِ ناهار درست كردم، برگشتنی سرِ راه باید قارچ بخرم كه ویتامین دی داره و چند كیلو پرتقالِ آبگیری برایِ ویتامین سی، یادم باشه جوشِ شیرین بخور بدم، یادم باشه عنبر النسا هم دود كنم. حالا خدا كنه این یارو مغازه اش باز باشه....بله بازه....
-
24
آبان 1399
همیشه از نوزده متنفر بودم، آخرشم گرفتارِ تراژدیِ ویروسِ كووید بیستِ منهایِ یك شدم، یه نوزده نُنُر....