روزهای سرد پاییزی

فرحناز علاقه زیادی به فضای مجازی داره و عكس های خانودگیشون رو تو فضای اینترنت می ذاره كه حمید از اینكار خیلی ناراحت می شه، علاقه بیش از حدّ فرحناز به گشت و گذار در فضای مجازی مشكلاتی رو تو زندگی براشون ایجاد می كنه و باعث بروز اختلاف در بین اونا می شه و زندگی شیرین اونا رو تلخ و غیر قابل تحمل می كنه.

حمید و فرحناز كه هر دو در كارخونه ریسندگی كار می كنن با هم ازدواج می كنن، فرحناز علاقه زیادی به فضای مجازی داره و عكس های خانودگیشون رو تو فضای اینترنت می ذاره كه حمید از اینكار خیلی ناراحت می شه

حمید و فرحناز بعد از ازدواج برای ماه عسل عازم شمال می شن، بعد از برگشتن به تهران، فرحناز كه علاقه زیادی به فضای مجازی داره عكس هایی از سفر خانوادگی‌شون رو تو فضای مجازی میذاره كه اینكار حمید رو خیلی عصبانی می كنه و میگه نمی خواد همه از زندگی شخصیش خبر داشته باشند.

حمید كارگر كارخونه به یكی از همكارهاش علاقمند می شه و از آقا صفا سر كارگر كارخونه می خواد كه با اون خانم صحبت كنه كه اگر اجازه بدهند برای خواستگاری به خونه اونا برن، حمید به اتفاق مادرش برای خواستگاری به منزل اون خانم می روند و بعد از حرف و صحبت هایی كه بینشون رد و بدل می شه خانواده دختر و خودِ اون خانم با ازدواج موافقت می كنند....

حمید كارگر كارخونه ریسندگی ..خانمی رو در محلِ كارش می بینه و تحت تاثیر متانت و شخصیت اون خانم قرار می گیره ،