چكاد وقتی نظر پالیز راجع به ازدواج را از زبان مادرش فریده می شنود، بی خیال این موضوع نمی شود و برای مطمئن شدن از وضعیت تاهل پالیز به دنبال او میرود و نهایت این تعقیب به بیمارستان كودكان سرطانی ختم می شود. پالیز كه پدر و مادرش را بخاطر سرطان، از دست داده و با مادربزرگش زندگی می كند، به چكاد می گوید روزهای مرخصی اش به اینجا میاید و بطور رایگان به بیماران خدمت می كند. و تنها شرط او برای ازدواج این است كه به عنوان مهریه، بخشی از حقوق او و همسرش صرف حمایت از كودكان این بیمارستان شود.
بله برون
از 28 اسفند از ساعت 8:45 به مدت 15 دقیقه
چكاد بزرگترین پسر خانواده چراغعلی 40 ساله می شود و هنوز ازدواج نكرده. فریده مادرش سخت نگران این مساله است و با چنگیز همسرش راجع به این موضوع حرف میزند
كارگردان مهرداد مهماندوست تهیه كننده طیبه محمد علی نویسنده زهرا كولیوند افكتور فاطمه حسن پور صدا بردار حیدر صفدری بازیگران رضا عمرانی بهادر ابراهیمی رامین پور ایمان مینا شجاع ایوب آقا خانی بهناز بستان دوست شیما جانقربان احمد گنجی شمسی صادقی مجید حمزه مینو جبار زاده نگین خواجه نصیر طوسی
-
13
فروردین 1400
-
12
فروردین 1400
بدون اطلاع چكاد، فریده و چكامه به بیمارستان محل كار پالیز میایند و راجع به او پرس و جو می كنند. پالیز از سوال های عجیب و غریب فریده و چكامه سردرگم می شود و به آنها می گوید فعلا برنامه ای برای ازدواج ندارد....
-
11
فروردین 1400
چكاد ماشین را به بیمارستان محل كار پالیز می آورد و پالیز از رفتار و گفتار چكاد متوجه علاقه او می شود. چكاد بسیار كنجكاو است بیشتر راجع به زندگی پالیز بداند و اینكه چرا دیروز تمام وقت موبایلش خاموش بوده است اما چكامه به او خبر میدهد خانواده ترنم بسیار شاكی شده اند و می گویند حالا كه اسم دخترشان سر زبان افتاده باید این وصلت صورت بگیرد و قصد دارند در شرایط سختی كه پیش پای داماد آینده شان گذاشته اند، تجدید نظر كنند....
-
10
فروردین 1400
شب و در خانه چكاد سخت پیگیر این مساله است كه به پالیز بگوید ماشین او تعمیر شده و فردا ماشین را به دستش میرساند. اما موبایل پالیز همچنان خاموش است و چكاد برای او پیام می گذارد. فریده به چكاد می گوید این مرتبه تا از شرط و شروط عروس و خانواده اش برای ازدواج مطمئن نشود، دیگر چشم و گوش بسته به خواستگاری هیچ دختری نمی روند...
-
09
فروردین 1400
روز بعد، چكاد از رییس بانك مرخصی می خواهد تا ماشین خود و ماشین پالیز را به تعمیرگاه ببرد. رییس بانك باز هم شاكی می شود و تصمیمش برای انتقالی او به شعبه ای دیگر جدی می شود. چكاد كه تمام هوش و حواسش را به پالیز سپرده تهدیدهای رییس را جدی نمی گیرد و برای تعمیر ماشین پالیز به صافكاری میرود. اما پالیز تلفنش را در تمام طول آنروز خاموش كرده و همین مساله باعث نگرانی و كنجكاوی چكاد می شود.
-
08
فروردین 1400
در بیمارستان پالیز مدام با تلفن حرف میزند و بچه ای را به اسم دخترم هانا خطاب می كند و همین مساله كمی چكاد را برای مطرح كردن خواسته اش و آشنایی بیشتر با پالیز مردد می كند. از طرفی چكامه و فریده نیز به بیمارستان آمده اند و با دیدن پالیز سخت شیفته او می شوند. اما چكامه به مادرش می گوید این مرتبه باید با احتیاط پیش بروند چون خواستگاری ترنم چشم و گوش بسته عمل نكنند...
-
07
فروردین 1400
ماشین پالیز به شدت آسیب دیده و سرش نیز مجروح شده. پالیز كه خودش پرستار بیمارستان است، بسیار خونسرد و با تدبر با این مساله برخورد می كند و بیشتر او سعی می كند چكادی كه دست و پای خود را بخاطر تصادف گم كرده، آرام كند. در بیمارستان چكاد شیفته اخلاق و منش پالیز می شود و دلش اسیر عشق او می شود. او در جواب تهدیدهای پدر و مادرش از پشت تلفن، به آنها می گوید هر چه زودتر به بیمارستان بروند زیرا او نیمه گمشده اش را آنجا پیدا كرده است.
-
06
فروردین 1400
چكاد دور از چشم همه سوار ماشینش می شود و از مجلس بله برون فرار می كند. چكامه كه از غیبت طولانی او جا خورده به پاركینگ خانه عروس میرود و تلفنی از چكاد میخواهد برای حفظ آبرو هم كه شده برگردد و تا آخر مراسم را تحمل كند. به برادرش قول میدهد خودش بعدا بهانه ای پیدا كند و این قرار عروسی را بهم بزند. اما چكاد حاضر به برگشت نیست و در حین جر و بحث با ماشین پالیز تصادف می كند.
-
05
فروردین 1400
تیمور پدر ترنم از همان بدو ورود با حرفهایش دست بالا و قیافه حق به جانب می گیرد و نفیسه مادر ترنم هم چون وزیر جنگ با شرط و شروط هایی كه پیش پای داماد آینده اش می گذارد انتظارات تخیلی و فضایی خود جهت گرفتن بهترین و چشمگیرترین مراسم عروسی برای تك دخترش در فامیل را مطرح می كند، آنهم در چنین روزگار و چنین شرایطی چكاد كه تحمل این اتمسفر سنگین را ندارد به بهانه سر درد به حیاط خانه میرود.
-
04
فروردین 1400
در گلفروشی چكاد و چكامه سر خرید گل با هم توافق ندارند و بگو مگوی آنها به حدی بالا می گیرد كه چكامه قهر می كند و میخواهد از همان جا به خانه اش برگردد، اما با تلفن ترنم دوستش كه از دیر كردن آنها شاكی شده همانجا می ماند و از خلال حرفهای ترنم متوجه می شود اكثر فامیل عروس امشب در آنجا جمع شده اند و گویا قرار است مراسم بله برون را همین امشب برگزار كنند...
-
03
فروردین 1400
شب خواستگاری وسواس های فریده برای آماده شدن، دستورات چكامه برای اینكه چه حرفی را بزنند و چه چیزی را عنوان نكنند، باعث استرس چكاد می شود و به بهانه های مختلف از آماده شدن و رفتن شانه خالی می كند. بالاخره با وساطت فواد راضی می شود و بخاطر شرایط كرونایی ترجیح می دهند با كمترین نفرات راهی خانه ترنم شوند و فواد و همسرش در خانه می مانند و چكامه بهمراه پدر و مادر، چكاد را همراهی می كنند.
-
02
فروردین 1400
فردا صبح فواد به بانك میاید تا با چكاد راجع به این مساله حرف بزند. چكاد كه از طرف رییس بانك زیر نظر است، نمی خواهد بیش از این بهانه دست رییس بدهد. از برادرش فواد می خواهد در حین باز كردن حساب و تظاهر به مشتری بودن، با او حرف بزند. فواد بالاخره چكاد را راضی می كند فردا شب بهمراه خانواده برای خواستگاری و دیدن ترنم بروند.
-
01
فروردین 1400
شب شده و چكاد به خانه برنگشته. فریده سخت نگران است و سر این مساله كه خیلی تند پیش رفتند و چنگیز نباید چكاد را تهدید میكرد بگو مگو می كنند. در این حین فواد بهمراه برادرش چكاد به خانه میایند و پس از آنكه چكاد برای دوش گرفتن میرود، فواد به آنها می گوید: وقتیكه دخترش فرنوشا را برای بازی به پارك نزدیك خانه اش می برده برادرش را تنها در پارك دیده و میخواهد دلیل ناراحتی چكاد را بداند. فریده به او می گوید برادرش را راضی كند به خواستگاری ترنم دوست خواهرشان چكامه برود.
-
30
اسفند 1399
فردای آن شب، چكاد سر كارش در بانك اصلا تمركز ندارد و تمام داده ها را به اشتباه وارد سیستم می كند. رییس بانك از اشتباهات بارز او آنهم در ماه آخر سال كه باید به حسابها دقیق رسیدگی شود، به این راحتی نمی گذرد و میگوید اگر یكبار دیگر تكرار شود او را به شعبه دیگر در یكی از شهرهای اطراف تهران منتقل می كند. چكاد از ناراحتی جلسه باشگاه بعد از ظهرش را هم نمیرود و با ماشینش سرگردان خیابان های اطراف خانه یشان را بالا و پایین میرود.
-
29
اسفند 1399
چكاد كارمند بانك است و بعد از شیفت كاری، عصرها تا دیر وقت در باشگاه می ماند و مربی والیبال نوجوان هاست.. امشب كه خسته و گرسنه تر از همیشه به خانه بر میگردد، می بیند خبری از شام آماده و لباسهای اتو كشیده فردا صبح نیست. چنگیز كه به زور جلوی فریده را گرفته كه دل رحم نشود، به چكاد می گوید: از این به بعد هیچ خدماتی در این خانه به او ارائه نمی شود تا ازدواج كند و مستقل شود. چكاد میگوید میرود و برای خودش خانه مجردی می گیرد و چنگیز نیز با تهدید می گوید: اگر تا قبل از نوروز 1400 تصمیم به ازدواج نگیرد او را از ارث محروم می كند.
-
28
اسفند 1399
اوایل اسفند 99 است و كمتر از یكماه به نوروز 1400 مانده.. چكاد بزرگترین پسر خانواده چراغعلی 40 ساله می شود و هنوز ازدواج نكرده. فریده مادرش سخت نگران این مساله است و با چنگیز همسرش راجع به این موضوع حرف میزند. چنگیز این مشكل را مختص دهه شصتی ها می داند زیرا برادرش فواد كه 9 سال از او كوچكتر و خواهرش چكامه كه دهه هفتادی هستند خیلی راحت ازدواج كرده و تشكیل خانواده داده اند. با مشورت چكامه دختر كوچك خانواده، به این نتیجه میرسند امشب كه چكاد از سركار بر میگردد كار را یكسره و با تهدید او را وادار به ازدواج كنند.