نمایش قهرمان بدر- قسمت 7
اسماعیل به خانه می رود و معصومه از دیدنش هیجان زده می شود. فكر میكند اسماعیل برای دیدن انها به تهران امده ولی متوجه می شود كه او كارهای مهمی دارد و كمی دلگیر می شود. او فردا به دیدار عراقی تمولی در بازار می رود و از او برای تجهیز تیپ بدر كه متعلق به عراقی هاست و پسر خودش هم در انجا مسئول تداركات است كمك مالی می گیرد و از او می خواهد كمك های دیگر عراقی های را نیز جذب كند. وقتی توی خانه كنار بچه هاست یكی از سربازهای عراقی به در خانه اش می آید و از او می خواهد برایش پدری كرده و از دختر ایرانی همسایه شان خواستگاری كند. اسماعیل مشتاقانه می پذیرد ولی معصومه ناراحت می شود و با اسماعیل قهر میكند. او به عراقی ها اعتماد ندارد و آنها را مقصر شهادت برادرش در اسارت می داند. ولی اسماعیل او را قانع میكند كه سربازهای او همگی شیعه هستند و خودشان از حزب بعث زخم خورده و قصد انتقام دارند. در نهایت به جنوب باز می گردد. بچه های پادگان برایش یك كولر گازی دست و پا كرده اند تا وقت هایی كه انجاست احساس گرما نكند ولی اسماعیل متواضعانه دستور میدهد كولر را به سالن عمومی سربازها ببرند و آنجا همگی با هم از باد كولر لذت ببرند. عملیات كربلای چهار در راه است و آنها مشغول مداحی و نوشتن وصیت نامه هایشان هستند. این مهم ترین عملیات تیپ بدر است. دوست اسماعیل در مورد ارادت نیروها مردد است اما اسماعیل میگوید انها در عملیات قدس چهار و قبل از آن توی خرمشهر خودشان را نشان داده اند و به نیتشان ایمان دارد. او قرار است بچه هایش را در پادگان برای عملیات بدرقه كرده و از آب و قرآن رد كند.