نمایش خانه بخت كجاست؟- قسمت 2
ندا و امیر، تقریبا پنج ساله كه به عقد همدیگه در اومدن. اما تو این چند سال، هر بار، برنامه ریزی ها انجام شد و قرار شد، یه جشن عروسی بگیرن و برن سر خونه و زندگیشون، به قول پدرم خسرو خان، یا برای خانه بخت، یه مسئله ای پیش اومد و عروسی منتفی شد و ندا هم موند تو خونه و هر بار كه بیرون رفت، یا تو فضای مجازی گشت، یه كارتن اسباب، به بقیه اضافه كرد و این طور شد كه من تقریبا در حال از دست دادن اتاقم هستم. اما حالا وسط این كرونا، اگر یادتون باشه، بابام پیشنهاد یك حركت كاملا انتحاری رو داد و اون اینكه، ندا و امیر قبل از عوض شدن قرن، باید تو دل كرونا یه عروسی مفصل بگیرن و برن خونه بخت اما...