نمایش مسافر خیابان پاستور- قسمت 3
چند روز بعد از گرفتن سفارت امریكا، هنگامه امد دفتر روزنامه و از من خواست كه بهش ستون بدم تا كارش رو شروع كنه. این شروع، برای منی كه سالها منتظرش بودم كه بیاد، خوب بود. اما نمی دونستم خودم وارد چه ماجرایی می شم. ماجرایی كه زندگی رو برای چندین سال درگیر كرد. هنوز هم درگیرشم. وقتی كابینهء دولت موقت بازرگان استعفا داد، شورای انقلاب به رهبری دكتر بهشتی قانون اساسی رو نهایی كرد و برای اون رفراندم گذاشت. ممكلت خیز سریعی برداشته بود تا زودتر به اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران نزدیك بشه. و این یعنی شلوغی كاری و خبری من كه هر روز من رو به هنگامه نزدیك تر می كرد.