آن سال های زمستان- قسمت 4(تكرار)
ساواك تبریز پزشكی به نام دكتر جعفر حسین چی قره آقاچ را به علت فعالیت های سیاسی اش دستگیر میكند و پس از مدتی بدون اطلاع خانواده اش او را به ساواك تهران تحویل میدهد. در تهران بازجوی جعفر فردی است كه در ساواك به قصاب معروف است و خود را دكتر آرش معرفی میكند. او كه سعی دارد تا از جعفر اعتراف بگیرد به خاطر سرسختی جعفر بارها ناكام می ماند و در عوض وی را به سختی مجازات میكند. از سوی دیگر همسر و مادر جعفر كه برای اطلاع از وضعیت او به شهربانی تبریز رفته اند، از رئیس شهربانی می خواهند تا اطلاعاتی به انها بدهد. رئیس شهربانی بعد از پیگیری، خبر انتقال جعفر به تهران را به انها می دهد. در حالیكه صدای شكنجه شدن دكتر وصولی هم رزم و استاد جعفر در زیر بند هشت او را نگران از روبرو شدن و بازجویی در ارتباط با وصولی كرده، هم سلولی اش به او پیشنهاد میكند تا این بار در بازجویی یكی از خاطرات مشتركش با دكتر وصولی را تعریف كند، ماجرایی كه رنگ و بوی سیاسی هم نداشته باشد . جعفر چنین میكند اما این كار ارش را عصبانی میكند و او دستور میدهد جعفر را به انفرادی ببرند و ....