نمایش مثل آب برای شكلات- قسمت 5
خاله تیتا اگر چه پذیرفته بود كه پدرو به اجبارِ مادرش با رزارا ازدواج كرده اما غم و اندوه این شكست عاطفی، راحتش نمی ذاشت تا جایی كه قلب ناچای مهربون هم از غم تیتا به درد می اومد مامان النا اما دست بردار نبود و خاله تیتا رو تهدید كرد كه اگر كوچكترین اخلالی در مراسم عروسی رزارا رخ بده همه رو از چشم اون می بینه. تحت چنین شرایطی بود كه مقدمات عروسی فراهم شد و نوبت به آخرین مرحله رسید یعنی پختن كیك عروسی....


