از ساعت به مدت
به سالهای دور سفر می كنیم سال 1355 با قهرمان قصه آشنا می شویم سركار عنایت پاسبان خیابان لاله زار كه عاشق فیلم است و پاتوقش سینما جوان این شوق به سینما برای او مشكلاتی را بوجود می آورد ...
-
21
شهریور 1403
-
20
شهریور 1403
-
19
شهریور 1403
-
18
شهریور 1403
-
17
شهریور 1403
-
23
شهریور 1401
به سالهای دور سفر می كنیم سال 1355 با قهرمان قصه آشنا می شویم سركار عنایت پاسبان خیابان لاله زار كه عاشق فیلم است و پاتوقش سینما جوان این شوق به سینما برای او مشكلاتی را بوجود می آورد ...
-
22
شهریور 1401
به سالهای دور سفر می كنیم سال 1355 با قهرمان قصه آشنا می شویم سركار عنایت پاسبان خیابان لاله زار كه عاشق فیلم است و پاتوقش سینما جوان این شوق به سینما برای او مشكلاتی را بوجود می آورد ...
-
21
شهریور 1401
به سالهای دور سفر می كنیم سال 1355 با قهرمان قصه آشنا می شویم سركار عنایت پاسبان خیابان لاله زار كه عاشق فیلم است و پاتوقش سینما جوان این شوق به سینما برای او مشكلاتی را بوجود می آورد ...
-
20
شهریور 1401
به سالهای دور سفر می كنیم سال 1355 با قهرمان قصه آشنا می شویم سركار عنایت پاسبان خیابان لاله زار كه عاشق فیلم است و پاتوقش سینما جوان این شوق به سینما برای او مشكلاتی را بوجود می آورد ...
-
19
شهریور 1401
به سالهای دور سفر می كنیم سال 1355 با قهرمان قصه آشنا می شویم سركار عنایت پاسبان خیابان لاله زار كه عاشق فیلم است و پاتوقش سینما جوان این شوق به سینما برای او مشكلاتی را بوجود می آورد ...
-
24
شهریور 1400
نقطه آغاز عشق پاسبان عنایت به سینما و فیلم رگبار بود. او در ماجرایی شبیه داستان فیلم دلبسته دختری به نام عاطفه میشه و برای جلب توجه او دست به اقدامی می زنه و در زمانی كه تلاش های اون داره نتیجه میده، یك اتفاق جدید میفته، شكستن شیشه سینما ركس لاله زار و عنایت خیلی زود متوجه میشه این خرابكاری، كار كسی نیست جز فری، برادر عاطفه، اما این خلاف رو زیر سبیلی رد می كنه. از طرفی ماشو، آپاراتچی سینما جهان، نامه ای از كرمان به دستش میرسه و متوجه میشه هفته آینده مراسم عروسی خواهرش صدیقه است. ماشو كه در ماجرای ارث پدری، سهم خواهر قرض گرفته، وظیفه خودش می دونه كه جهیزیه صدیقه رو جور كنه اما اون آه در بساط نداره پس تصمیمی خطرناك می گیره....
-
23
شهریور 1400
پاسبان عنایت كه دلبسته فیلم رگبار، طی ماجرایی شبیه فیلم، عاشق عاطفه میشه و برای اینكه دل اونو به دست بیاره، دست به هر كاری می زنه. رضایت شاكی برادر نوجوان عاطفه رو جلب می كنه، به فری اجازه میده در كوچه ملی و سینما جهان دستفروشی كنه، خُردك سواد سینمایی خودشو به رخ می كشونه و حتی سبیل خودشو می زنه كه به دختر جوان نشون بده تومنی صنار با بقیه پاسبان ها فرق داره و به نوعی، صابكار ظاهرا پولدار عاطفه رو از چشم اون بندازه. این اقدامات قهرمان داستان ما تا حدودی دل عاطفه رو نرم می كنه اما از طرفی، بهرام كاستی كه زخم خورده سركار عنایته در گوش فری می خونه كه حمایت پاسبان از او خالصانه نیست و در واقع نظر به خواهرش داره. فری عصبانی میشه و.....
-
22
شهریور 1400
سركار عنایت، پاسبان كوچه ملی لاله زار، تحت تأثیر فیلم رگبار دل به دختری می بنده به نام عاطفه و همین دلبستگی كافیه تا عنایت طی نقشه ای بهرام كاستی رو وادار كنه كه به كلانتری بره و شكایت خودش رو از فری، برادر نوجوان عاطفه پس بگیره. پاسبان داستان ما كه حالا عشق عاطفه هم به عشق سینمای او اضافه شده، ذوق زده به محل كار دختر جوان، یعنی خیاطخانه زن روز میره تا بگه ترتیب آزادی كامل فری رو داده و بدین ترتیب یه برگ برنده در رقابت با صاحبكار عاطفه، رو كنه. اما عاطفه، عنایت رو تحویل نمی گیره و به نوعی از خیاطخانه میندازتش بیرون. عنایت دلخور و رنجیده از این اتفاق و كج خلقی دختر، بعد از مشورت با ماشو، آپاراتچی سینما جهان تصمیم می گیره طی نقشه ای ارتباط خودش رو با عاطفه ترمیم كنه....
-
21
شهریور 1400
سركار عنایت، پاسبان خیابان لاله زار كه عاشق فیلمه و پاتوقش سینما جهان در كوچه ملی است. این شوق و تعلق خاطر به سینما بالاخره برای عنایت موجب دردسر میشه چون دیر متوجه سرقت از بساط بهرام كاستی میشه و كسبه سارق نوجوان رو تحویل كلانتری محل میدن و این یعنی توبیخ توسط مقام مافوق. عنایت در اتاق رئیس منتظر مجازات خودشه كه عاطفه خواهر فری به اتاق میاد و به تصور اینكه عنایت جناب سروانه از او خواهش می كنه كه برادر بی گناهش رو آزاد كنه البته این سوء تفاهم خیلی زود برطرف میشه و فری هم با سندی كه صاحبكار عاطفه گرو میذاره آزاد میشه. البته آزادی موقت. چون شاكی باید رضایت بده. نكته جالب اینكه این ماجرا شباهت عجیبی با داستان فیلمی داره كه سركار عنایت دلبسته و شیفته اونه.....
-
20
شهریور 1400
تهران. سال 1355. سركار عنایت، پاسبان كوچه ملی لاله زار، تحت تأثیر فیلم رگبار دل به دختری به نام عاطفه می بندد. او می كوشد طی اقداماتی نظر دختر را جلب كند و ماجرا را شبیه داستان فیلم رگبار پیش ببرد و البته پایان و سرنوشتی خوش برای خود رقم بزند اما اتفاق ها مطابق میل او پیش نمی رود و....