سید علی همدانی جوان، تحت تأثیر سخنان غریبه ای مرموز و فراری از چنگ مغول ها، سفر را مهم ترین مكتب كسب معرفت می داند و قدم در راه سیر و سیاحت دنیا و كشف نادیده ها و ناشناخته ها می گذارد. البته قبل از آن علوم دینی را در مكتب شیخ محمود مزدقانی فرا می گیرد و سپس با راهنمایی و تشویق استاد، برای تبیین و ترویج دین اسلام و تشیّع، راهی سرزمین كشمیر می شود. اما در همان روزهای نخست، كاروان عارف و عالم جوان ، مورد هجوم دسته ای راهزن قرار می گیرد. این راهزنان رسمی عجیب و غریب دارند و فقط اموال اغنیا را سرقت می كنند و شیخ جوان را چشم بسته به شهر خود می برند. هنگامی كه علی چشم می گشاید خود را در میان صخره ها می یابد. در شهری گمشده در دل كوهستان....
در راه كشمیر
از 10 مهر از ساعت 02:30 به مدت 30 دقیقه
میر سید علی همدانی نوجوان ، بعد از اینكه غریبه ای زخمی را از دست سربازان مغول نجات می دهد ، تحت تأثیر سخنان او ، شوق سیر و سیاحت و كشف دنیا در دلش جان می گیرد
سردبیر: مجید نظری نسب كارگردان: بهرام ابراهیمی تهیه كننده: اشرف السادات اشرف نژاد افكتور: محمدرضا قبادی فر نویسنده: وفا مصطفی پوركیاسری صدابردار: مجید آیینه بازیگران: محمدرضا قلمبر مجتبی طباطبایی شمسی صادقی مونا صفی شیما جانقربان بهناز بستاندوست بهادر ابراهیمی بهمن وخشور حمید یزدانی امیر زنده دلان امیرعباس توفیقی محمد شریفی مقدم محمدصادق رزاق مهر محسن بهرامی شهریار حمزیان محمد آقامحمدی
-
14
مهر 1400
-
13
مهر 1400
سید علی همدانی به همراه دوستش عبدوس در یكی از غارهای اطراف همدان غریبه ای زخمی را ملاقات می كند كه از دست سربازان ایلخانی گریخته است. از طرفی سربازان ایلخانی برای دستگیری او شهر همدان را در تسلط خود گرفته و مردمان را آزار می رسانند. غریبه نزد دو جوان تعریف می كند كه در نبردی نابرابر با مغولان یاران خود را از دست داده و حال اگر زنده بماند قصد ادامه مبارزه با جنگجویان ظالم مغول را دارد. علی پس از مشورت با دایی خود علاءالدوله طی نقشه ای حساب شده سربازان را به غار بی بازگشت علی سرد می فرستد و غریبه مرموز را فراری می دهد. سخنان غریبه در لحظه رهایی و خداحافظی ، آتش اشتیاق سفر را در دل طلبه جوان روشن می كند
-
12
مهر 1400
سید علی همدانی به همراه دوستش عبدوس در یكی از غارهای اطراف همدان غریبه ای زخمی را ملاقات می كند كه از دست سربازان ایلخانی گریخته است. از طرفی سربازان ایلخانی برای دستگیری او شهر همدان را در تسلط خود گرفته و مردمان را آزار می رسانند. غریبه نزد دو جوان تعریف می كند كه در نبردی نابرابر با مغولان یاران خود را از دست داده و حال اگر زنده بماند قصد ادامه مبارزه با جنگجویان ظالم مغول را دارد. علی پس از مشورت با دایی خود علاءالدوله طی نقشه ای حساب شده سربازان را به غار بی بازگشت علیصدر می فرستد و غریبه مرموز را فراری می دهد. سخنان غریبه در لحظه رهایی و خداحافظی، آتش اشتیاق سفر را در دل طلبه جوان روشن می كند...
-
11
مهر 1400
سید علی همدانی جوان به همراه دوستش عبدوس برای تفرج به غاری در اطراف همدان رفتند و با غریبه ای مجروح و بیهوش مواجه شدند. هنگامی كه علی و عبدوس به شهر بازگشتند متوجه شدند كه سربازان مغول شهر را قُرق كرده و برای دستگیری غریبه زخمی، حاكم همدان را تحت فشار گذاشته اند. حاكم كسی نیست جز سید شهاب الدین، پدر علی. علی هر چند پدر را در مخمصه می بیند اما وجدان او حكم می كند كه محل اختفای غریبه را افشا نكند. اینك علی و عبدوس برای مرهم نهادن بر جراحت مرد غریبه و تیمار او، به غار بازگشته اند....
-
10
مهر 1400
میر سید علی همدانی نوجوان، بعد از اینكه غریبه ای زخمی را از دست سربازان مغول نجات می دهد، تحت تأثیر سخنان او، شوق سیر و سیاحت و كشف دنیا در دلش جان می گیرد. علی كه شیفته علوم دینی است در ابتدای راه تحصیل، در مكتب شیخ محمود مزدقانی كسب معرفت می كند و بعد از چند سال عارف جوان برای تبیین و ترویج دین اسلام و تشیّع، راهی سرزمین كشمیر می شود و در مسیر با مخاطراتی مواجه می شود....