پرده دوم

لورا وینگ فیلد دختری با نقص كوچك پا در خانه از مجسمه های شیشه ای اش نگهداری میكند و به شدت ضداجتماعی است به طوری كه به خاطر عدم اعتماد بنفس مدرسه را رها كرده و اینك مادرش قصد دارد برای تامین آتیه وی ، او را با پسری آشنا كند و از تام میخواهد كسی را به خانه بیاورد، تام جیم اوكانر را دعوت میكند و این كسی است كه لورا در گذشته به وی علاقمند بوده اما جیم نامزد دارد و لورا مجداً به خلسه خود بازمیگردد و تام نیز خانه را ترك میكند.

شاهزاده دانمارك، با شنیدنِ خبرِ مرگِ پدرش به كاخِ پادشاهی می‌آید و می‌بیند عمویش، كلادیوس، بر تخت نشسته و بدون كوچك‌ترین احترامی به آداب و رسوم، با مادرش، ملكه گرترود، ازدواج كرده‌است. هملت از این اوضاع برآشفته و بدگمان می‌شود. تا این‌كه یك شب خواب می‌بیند: روحِ پدر به هملت می‌گوید كلادیوس او را از طریقِ چكاندنِ زهر در گوشش به‌وقتِ خواب كشته‌است و درخواستِ انتقام می‌كند. هملت قول می‌دهد از دستورِ او اطاعت كند.

شهر ما كه نمایشنامه ای در سه پرده اثر تورنتون وایلدر است، داستان شهری است خیالی به نام گراورز كه در نیو همپشایر قرار دارد. این نمایش نامه كه جوایز بسیاری را درو كرده و از جمله آثاری است كه بسیار بازسازی و اجرا شده، در سال هزار و نهصد و یك كه شروع آخرین سده در هزاره ی دوم است در شهری كوچك با جمعیت تقریبی دو هزار نفر آغاز می شود. شهر ما در واقع اشتیاق بسیاری از مردم آمریكا برای آشنایی با زمانی ساده تر در تاریخچه ی خود به حساب می آید. مشاغل و عاداتی در طول نمایش نامه به چشم می خورد كه دیگر اثری از آن ها نیست. شغل هایی مثل مردی كه وظیفه ی تحویل بطری های شیر را به عهده داشت یا پسر روزنامه فروشی كه از خانه ای به خانه ی دیگر می رفت یا دكتری كه با خانه ها تماس تلفنی می گرفت؛ و زندگی غیر الكترونیكی از چنان ریتم شمرده ای برخوردار بود كه سگ ها می توانستند در خیابان اصلی بخوابند.

مرد خشمگین فیلمی درام حقوقی محصول سال 1957 آمریكاست كه بر اساس داستانی تلویزیونی به همین نام نوشته رجینالد رز و به كارگردانی سیدنی لومت ساخته شده‌است داستان درباره هیئت منصفه دادگاهی متشكل از دوازده نفر است كه بایستی درباره گناهكار بودن یا بی‌گناهی جوانی به اتهام قتل تصمیم‌گیری كنند....

اعضای خانواده مانند شاخه‌های یك درخت هستند، آنها در جهات مختلف رشد می كنند، اما ریشه های آنها به هم پیوسته و ثابت باقی می ماند.

شخصیت هایی كه در محدوده ای كوچك از یك معدن قدیمی محصور گشته اند و تنها راه رهایی شان تلاش دیگر كارگرانی است كه در پشت سنگ های ریزش كرده مشغول كارند....

زن جوان خدمتكاری، با مردی ثروتمند آشنا می شود و مرد جوان به او پیشنهاد ازدواج می دهد. دختر جوان پس از مدتی زندگی، پی می برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یك حادثه از دست داده است. پس از یك سال، با پیدا شدن جسد ربه كا، مرد جوان، ماكسیم دوینتر، پای میز محاكمه كشیده می شود.

بانو ویندرمر گرانمایه كه دلباخته شوهر خویش است و اعتماد مطلق به او دارد، دست رد بر سینه لرد دارلینگتون، كه از دوستان خانوادگی است، می‌زند... اما به دست بانو ارلین، كه لرد ویندرمر گاهی در خفا به دیدنش می‌رفت و همه كس چنین گمان می‌برد كه معشوقه لرد ویندرمر باشد، از خطایی جبران‌ناپذیر، نجات داده می‌شود... اما بادبزن بانو ویندرمر در خانه لرد دارلینگتون پیدا می‌شود و....

ماجراهای فردی باهوش به نام جك را در یك بازه زمانی 12 ساله دنبال می‌كند و به معرفی قتل‌هایی می‌پردازد كه در طول زمان جك را به یك قاتل سریالی تبدیل كرده است....