از ساعت به مدت
طلبه جوانی بعد از واقعه 15 خرداد 42 مجروح میشود و خانواده روستایی نزدیك شهر قم مراقب او هستند تا به دست ماموران شهربانی و ساواك گرفتار نشود
-
16
خرداد 1403
-
15
خرداد 1403
-
14
خرداد 1403
-
13
خرداد 1403
-
12
خرداد 1403
-
15
خرداد 1399
سید رسول، طلبۀ جوانی است كه در حوادث 15 خرداد سال 42 به خاطر اصابت گلوله، زخمی شده و توسط شخصی به نام عبدالله به روستایی كه محل زندگی عبدالله هست، آورده میشه. خیلی زود اهل خانه متوجه حضور این طلبۀ مجروح میشن و پدر خانواده، یعنی مش مرتضی مصمم هست تا وقتی كه حال سید رسول خوب نشده، اون همونجا بمونه. مش مرتضی كه شاهد وخامت حال سید رسوله به سراغ میرزاعباس، حكیم باشی ده میره و با راضی كردن اون، بالاخره گلوله رو از پای سید رسول درمیارند. ولی حال سید رسول چندان مساعد نیست و همین هم نگرانی خانواده رو به دنبال داره. در این بین، به خاطر خبرچینی یكی از اهالی روستا، یعنی تیمور، چند ساواكی به ده میان تا بلكه این روحانی مجروح رو پیداش كنند و اونو به جرم كشتن یكی از ساواكی ها با خودشون ببرند. اونا شبانه به خونۀ مش مرتضی میان و همه جا رو خوب می گردند، به این امید كه سید رسول رو پیدا كنند.
-
14
خرداد 1399
در جریان حوادث 15 خرداد سال 42 كه به كشتار مردم قم و دستگیری امام خمینی (ره) منجر میشه، طلبه ای به نام سید رسول به خاطر اصابت گلوله زخمی شده. اون با كمك فردی به نام عبدالله به روستایی برده شده و در انباری خانۀ پدر عبدالله پنهان میشه. ولی خیلی زود، اهل خانه متوجه حضورش میشوند. هرچند همه از این اتفاق ترس دارند، اما مش مرتضی كه پدر خانواده باشه، مصمم هست تا زمانی كه سید رسول حالش خوب نشده، از اون نگهداری كنه. مش مرتضی به سراغ حكیم باشی ده، میرزا عباس میره بلكه گلوله رو از پای سید رسول دربیاره. میرزا عباس در ابتدا مخالفت می كنه، ولی سرانجام به خونۀ مش مرتضی میاد و با كمك اهل خونه و تجربه ای كه از قبل داشته، گلوله رو از پای سیدرسول درمیاره. حال جسمی این طلبۀ جوان چندان مساعد نیست و این در حالی است كه یكی از اهالی به نام تیمور، كه سابقۀ خبرچینی هم داره، به میرزا عباس هشدار میده، به خاطر اتفاق های پنهانی كه در روستا افتاده، دیر یا زود سر و كلۀ ساواكی پیدا خواهد شد.
-
13
خرداد 1399
سید رسول، طلبۀ جوانی است كه در جریان حوادث 15 خرداد سال42 از ناحیۀ پا گلوله خورده و زخمی شده، توسط فردی روستایی، به نام عبدالله به ده برده شده و در انباری خونه پنهان میشه. همچنان اهل روستا دربارۀ حوادث شهر قم و دستگیری امام خمینی(ره) حرف می زنند و روز به روز اضطراب بین اهالی بیشتر میشه.
-
12
خرداد 1399
-
11
خرداد 1399