نمایش بربال فرشتگان- قسمت 5
سید رسول، طلبۀ جوانی است كه در حوادث 15 خرداد سال 42 به خاطر اصابت گلوله، زخمی شده و توسط شخصی به نام عبدالله به روستایی كه محل زندگی عبدالله هست، آورده میشه. خیلی زود اهل خانه متوجه حضور این طلبۀ مجروح میشن و پدر خانواده، یعنی مش مرتضی مصمم هست تا وقتی كه حال سید رسول خوب نشده، اون همونجا بمونه. مش مرتضی كه شاهد وخامت حال سید رسوله به سراغ میرزاعباس، حكیم باشی ده میره و با راضی كردن اون، بالاخره گلوله رو از پای سید رسول درمیارند. ولی حال سید رسول چندان مساعد نیست و همین هم نگرانی خانواده رو به دنبال داره. در این بین، به خاطر خبرچینی یكی از اهالی روستا، یعنی تیمور، چند ساواكی به ده میان تا بلكه این روحانی مجروح رو پیداش كنند و اونو به جرم كشتن یكی از ساواكی ها با خودشون ببرند. اونا شبانه به خونۀ مش مرتضی میان و همه جا رو خوب می گردند، به این امید كه سید رسول رو پیدا كنند.