دكتر سماواتی كه بعد از آغاز جنگ و به دنیا آمدن دومین فرزندش نتوانسته خانوادهاش را از آبادان خارج كند بسیار عصبی و آشفته است. او به دكتر محجوب میگوید كه نمی تواند اوضاع را تحمل كند و قصد دارد بیمارستان را ترك كرده و خودش خانوادهاش را از آبادان بیرون ببرد. تقیِ 17 ساله هم كه خانوادهاش را درجنگ از دست داده و بعد از جراحت در بیمارستان بستری شده دچار افسردگیست. اما دكتر محجوب و همكارانش كمی با او ارتباط برقرار كرده اند...
رفیق سفید پوش
29 شهریور الی 4 مهر از ساعت 6:15 به مدت 15 دقیقه
دكتر محجوب كه جراح بیمارستان شركت نفت آبادان است به تازگی از مرخصی برگشته كه جنگ تحمیلی شروع میشود. دكتر سماواتی –همكار و همسایهی او- قصد دارد همسر و دخترش را از شهر آبادان بیرون بفرستد اما...
كارگردان فریدون محرابی تهیه كننده اشرف السادات اشرف نژاد نویسنده معصومه سلیمی نسب افكتور فاطمه حسن پور بازیگران امیر فرحان نیا سیما خوش چشم پریسا مقتدی مهرخ افضلی امیر عباس توفیقی محمد سعید سلطانی مهدی نمینی مقدم ماندانا محسنی نوشین حسن زاده
-
04
مهر 1399
-
03
مهر 1399
دكتر محجوب خانوادهاش را با خانوادهی خانم سلیمانی- یكی از پرستاران بیمارستان- روانهی اصفهان كرده ولی پرستار كه با ترافیك جاده روبرو می شود و می بیند كه در زمان مشخص برای مراسم تشییع پدر شوهرش به اصفهان نمی رسد برمی گردد و همسر و دختر دكتر محجوب به تنهایی بقیهی راه را ادامه می دهند. خانم سلیمانی با مجروجی مواجه می شود كه فشار خونش خیلی پایین است و تپش قلب دارد. او وضعیت بیمار را غیرعادی می داند و به دكتر سماواتی گزارش می دهد ولی دكتر سماواتی كه از زمان شروع جنگ و مشكلات بعدیاش به شدت عصبی ست علایم بیمار را عادی می داند و چندان توجهی نمی كند. از طرفی پروانه عظیمی برای كمك كردن به خروج خانوادهی زن جنوبی از آبادان سراغ آنها می رود ولی زن میگوید كه شوهرش به جبهه رفته و خودش هم تصمیم دارد در آبادان بماند.
-
02
مهر 1399
دكتر محجوب خانوادهاش را با خانوادهی خانم سلیمانی یكی از پرستاران بیمارستان روانهی اصفهان كرده ولی پرستار كه با ترافیك جاده روبرو می شود و می بیند كه در زمان مشخص برای مراسم تشییع پدر شوهرش به اصفهان نمی رسد برمی گردد و همسر و دختر دكتر محجوب به تنهایی بقیهی راه را ادامه می دهند. خانم سلیمانی با مجروجی مواجه می شود كه فشار خونش خیلی پایین است و تپش قلب دارد. او وضعیت بیمار را غیرعادی می داند و به دكتر سماواتی گزارش می دهد ولی دكتر سماواتی كه از زمان شروع جنگ و مشكلات بعدیاش به شدت عصبی ست علایم بیمار را عادی می داند و چندان توجهی نمی كند. از طرفی پروانه عظیمی برای كمك كردن به خروج خانوادهی زن جنوبی از آبادان سراغ آنها می رود ولی زن می گوید كه شوهرش به جبهه رفته و خودش هم تصمیم دارد در آبادان بماند.
-
01
مهر 1399
دو سه روزی از آغاز جنگ تحمیلی گذشته. دكتر محجوب و دكتر سماواتی كه پزشكان بیمارستان شركت نفت اند با موقعیت جدیدی روبرو شدهاند. آنها درصدند كه خانوادههایشان را به بیرون از شهر آبادان بفرستند ولی با به دنیا آمدن فرزندِ دوم دكتر سماواتی این كار به تأخیر افتاده. خانوادهی دكتر محجوب هم به خانهی پدر همسر دكتر سماواتی میروند كه در وضعیت جنگی تنها نباشند. از طرفی تقی كه نوجوانی 17 ساله است خانوادهاش را دربمباران از دست داده . او بعد از جراحی شكمش همچنان در بیمارستان بستریست. دكتر محجوب در صدد كمك به تقی است كه غمگین و افسرده است. خانم سلیمانی- پرستار بیمارستان- هم به دنبال مرخصی است . او میخواهد برای مراسم تشییع پدرشوهرش به اصفهان برود. دكتر سماواتی پیشنهاد میدهد كه خانوادهی دكتر محجوب هم با خانوادهی این پرستار تا اصفهان بروند. در این میان دكتر محجوب كه چند ساعتی برای مرخصی به خانه رفته با یك زنی جنوبی روبرو میشود كه برای پیدا كردن غذا برای خانوادهاش به خانهی او آمده
-
31
شهریور 1399
جنگ تحمیلی شروع شده. دكتر محجوب كه جراح بیمارستان شركت نفت است تصمی گرفته در آبادان بماند و خانوادهاش را راهی كند كه از آبادان بروند. دكتر سماواتی هم، چنین تصمیمی دارد ولی فرزند دومش به دنیا آمده و باید چند روزی در بیمارستان بماند. او از این وضعیت آشفته و پریشان است. در این میان، نوجوانی 17 ساله به نام تقی به بیمارستان منتقل میشود او خانوادهاش را در بمباران دومین روز جنگ از دست داده و ناراحت است و رفتار سرسختانهای در پیش گرفته. دكتر محجوب تقی را راضی میكند كه هرچه زودتر به اتاق جراحی منتقل شود.
-
30
شهریور 1399
دكتر سماواتی همكار و همسایهی او- قصد دارد همسر و دخترش را از شهر آبادان بیرون بفرستد. قرار میشود دكتر محجوب هم خانوادهاش را با آنها روانه كند. اما فرزند دوم دكتر سماواتی به دنیا میآید و نوزاد باید چند روزی در بیمارستان بماند
-
29
شهریور 1399
دكتر محجوب كه جراح بیمارستان شركت نفت آبادان است به تازگی از مرخصی برگشته كه جنگ تحمیلی شروع میشود و مسیر زندگی اش تغییر می كند.