فریادی كه خاموش نشد
از 15 آذر از ساعت 8:45 به مدت 15 دقیقه
سربه بیابون گذاشتم ، خونواده ام هم نمی دونن چرا فرار كردم ، دارم خودم رو برای جواب دادن اماده می كنم ، انقلاب پیروز شده و خیلی ها دارن می رن پای میز محاكمه ، می ترسم من هم یكی از اون ها باشم.
كارگردان مهرداد مهماندوست تهیه كننده ژاله محمدعلی نویسنده هاجر كوشكی افكتور نازنین حسن پور بازیگران محمد اقامحمدی احمد لشینی سعید سلطانی محمد رضاعلی قربان نجفی كامیارمحبی رضا عمرانی رامین پورایمان شهریار حمزیان
-
15
آذر 1402
-
14
آذر 1402
-
13
آذر 1402
-
12
آذر 1402
-
11
آذر 1402
-
19
آذر 1399
روز شانزدهم آذر ماه. بعدها روزنامه ها به درخواست حكومت پهلوی درباره ی وقایع اون روز نوشتن. دانشجوها تظاهرات می كردن و ماموران با اونها برخورد كردند ولی واقعا تو اون روز، دانشجو ها تظاهرات نكردن، من خودم شاهدم، اصلا ندیدم هیچ گروهی تظاهرات كنه، دانشجوها با هم متحد شده بودند بهانه به دست نظامی هایی كه تا كلاس ها اومده بودن ندن، ولی خوب بالاخره، اون همه نظامی كه نباید دست خالی برمی گشت، نظامی ها بهونه كردن دوتا از دانشجو ها به اون ها خندیدن، من هم اونجا بودم، درست حسابی ندیدم، ولی چه كار كنم وقتی تفنگ مریدی روی سینه ام بود مجبور شدم حرفهایی بگم كه نباید می گفتم. مامورا به جون دانشجو ها ریختن، دانشكده فنی به هم ریخت
-
18
آذر 1399
چهاردهم اذر سال 1332، دانشگاه شلوغ بود، كامیون های ارتش دانشجوهای معترض رو به شهربانی می برد، ولی دانشجو ها نترسیدن و كوتاه نیومدن روز پانزدهم آذر هم دانشگاه آروم نبود، سرهنگ مریدی گفته بود دستور رسیده، دانشجویی رو بكشه و به در دانشگاه آویزون كنه، حقیقتش دلم نمی خواست دیگه اون روزها برم دانشگاه، دلم می خواست بهونه ای بیارم، مریضی، درد، ولی به حكم گارد دانشگاه، همه باید تو دانشگاه حاضر می شدیم، روز شانزدهم آذرماه ارزو می كردم دانشگاه تعطیل بشه ولی نشد، دانشجو ها هم اومدن دانشگاه
-
17
آذر 1399
یه دفعه دانشگاه طوفان شد، دانشجوها معترض شده بودند. اعتراضشون هم درباره ی رابطه ی ایران با انگلیس بود. فرمانده دانشگاه، سرهنگ مریدی با خشم من رو نگاه می كرد، انگار من مسبب این وقایع بودم، من هیچ وقت از كار دانشجوها سردر نیاوردم.
-
16
آذر 1399
یازدهم آذر ماه با خبر چینی من به افسر گارد دانشگاه، تعدادی از دانشجوها، گرفتار شدند. اما با وساطت معاون دانشكده فنی آزاد شدند. اونها تعهد دادند به ساعات عبور و مرور توجه كنند. فردای اون روز پنج شنبه 12 آذر شنیدم تعدادی از دانشجویان در دانشگاه جمع شدند و جلسه ای برقرار كردند. به سراغشون رفتم. به آقای مریدی قول داده بودم از وقایع دانشگاه با خبرش كنم.
-
15
آذر 1399
(اسد) سربه بیابون گذاشتم ، خونواده ام هم نمی دونن چرا فرار كردم، دارم خودم رو برای جواب دادن اماده می كنم، انقلاب پیروز شده و خیلی ها دارن می رن پای میز محاكمه، می ترسم من هم یكی از اون ها باشم. روزی چند بار وقایع اذر سال 1332 رو مرور می كنم من كجای این ماجرا بودم؟