بالاخره روز چهاردهم میرسد و تولد یكصد سالگی آقا بزرگ به طور زنده در فضای مجازی و با تمام كاربرانی كه حالا از سراسر دنیا كلیپ های هولوگرامی تهران 1400 را دنبال كرده اند، برگزار می شود و افرا به كامران و خانواده اش خبر میدهد ویدیوهای ساخته شده آنها در اینترنت بالاترین بازدید را داشته و جایزه سالانه ویدیو برتر سایت به آنها تعلق گرفته است. افرا این جایزه چند هزار دلاری را به كامران و همسرش تقدیم می كند و حالا كامران نمی داند با این همه پول چه كند...
آقا بزرگ
از 28 اسفند از ساعت 1:00 به مدت 15 دقیقه
احمد آقا بزرگ در 14 ام فروردین 1400 یكصدساله می شود. دخترش افرا بهمراه دو برادرش اردوان و ارسلان در كانادا زندگی می كنند و بخاطر شرایط كرونایی نمی توانند عید امسال ایران باشند و در جشن تولد یكصد سالگی پدرشان شركت كنند.
كارگردان رضا عمرانی تهیه كننده طیبه محمد علی نویسنده زهرا كولیوند افكتور فاطمه حسن پور صدا بردار جعفر جودتی بازیگران شمسی صادقی بهادر ابراهیمی حمید یزدانی مهرداد مهماندوست محمد آقا محمدی شهریار حمزییان محمد شریفی مقدم نگین خواجه نصیر بهناز بستان دوست محمد رضا علی محمد سعید سلطانی
-
13
فروردین 1400
-
12
فروردین 1400
افرا هولوگرام زیارتی آقا بزرگ را در اینترنت به اشتراك می گذارد و بیشترین بازدید را كسب می كند. نامه ها و ایمیل های زیادی به بیمارستان از طرف بازدیدكننده ها میرسد و همه از آقا بزرگ بعنوان با ارزش ترین گنجینه صد ساله تهران یاد می كنند و برای سلامتی و بازگشتش به خانه و رسیدن به جشن تولد یكصد سالگیش دعا می كنند. روز سیزدهم كه مصادف است با سیزده بدر آقا بزرگ از بیمارستان مرخص می شود و به خانه میاید. به خاطر شرایط ویژه كرونایی و حال آقا بزرگ، سودابه در خانه كنار او می ماند و كامران و پسرها در قالب دو تیم به روستاهای اطراف و توریستی تهران و دیگری به فضاهای مدرن تهران چون پل طبیعت و پارك آب و آتش و باغ پرندگان برای فیلمبرداری میروند.
-
11
فروردین 1400
آقا بزرگ با دیدن كلیپ های ساخته شده و یادآوری خاطرات گذشته در تهران قدیم، دچار حس نوستالژیك می شود و به بخش مراقبت های ویژه منتقل می شود. كامران و سودابه كه نمی خواهند افرا از وخامت حال آقابزرگ مطلع شود، تصمیم می گیرند به تمام اماكن مذهبی و امامزاده های تهران بروند و در حین فیلمبرداری برای سلامتی آقابزرگ و برگشت او به خانه دعا كنند. آنها در امامزاده صالح در تجریش، امامزاده علی اكبر چیذر، امامزاده یحیی و داوود دعا می كنند و در نهایت وقتیكه به شبدالعظیم میرسند از بیمارستان به آنها اطلاع میدهند حال آقابزرگ بهتر شده و دوباره به بخش عمومی منتقل شده.
-
10
فروردین 1400
بخاطر وضعیت سودابه، به ناچار كامران با برادرزاده هایش ایمان و آرمان برای تهیه فیلم و معرفی دیگر مناطق تهران همراه می شود. ولی به آنها اجازه فیلمبرداری از موزه های مطرح تهران داده نمی شود. به توصیه افرا بخشی از جواهرات و لباسهای قدیمی مادربزرگ و پدربزرگ آقا بزرگ كه جز میراث خانوادگی شان است به موزه جواهرات تهران اهدا می شود و بعد از كسب مجوز لازم، آنها می توانند موزه های مطرح تهران چون آبگینه، زمان، مقدم و بقیه را در فیلمهایشان معرفی كنند.
-
09
فروردین 1400
روز اول عید 1400 شده و آنها تصمیم می گیرند امروز، فردا و روز سوم را به مناطق گردشی و ورزشی تهران چون توچال، دركه، دربند و فرحزاد سر بزنند و از سایت پرواز پاراگلایدرهای تهران نیز دیدن می كنند. اما در حین بالا رفتن از كوه دركه، مچ پای سودابه پیچ می خورد و به ناچار خانه نشین می شود. افرا علت را در ورزش نكردن مداوم سودابه و اضافه وزن او می داند و از او میخواهد بعد از بهبود، ورزش روزانه و پیاده روی را در برنامه اصلی زندگیش قرار دهد...
-
08
فروردین 1400
آنها برای معرفی تهران، از محله نیاوران، محل زندگی آقا بزرگ و قدمت و پیشینه آن شروع به فیلمبرداری می كنند و بعد به پیشنهاد كامران چون اسمش مشابه محله كامرانیه است به آنجا میروند و پیشینه مناطقی چون حصار بوعلی و جماران را معرفی و فیلمبرداری می كنند.
-
07
فروردین 1400
سودابه میخواهد برای تهیه فیلمها همراه وانت كامران و پسرها به محله های قدیمی تهران برود و كامران از این پیشنهاد اصلا خشنود نیست. همان شب باران رگباری تندی می بارد و تمام اجناس فروشی شب عید كامران در حیاط خانه آقا بزرگ خیس و غیرقابل عرضه می شوند. كامران دیگر چاره ای ندارد جز اینكه همراه سودابه برای تهیه فیلم و معرفی محله ها و مكان های تاریخی تهران همراه شود و امیدوار است افرا بعد از ارسال این تصاویر عیدی خوبی به آنها بدهد. اما سودابه به او گوشزد می كند راجع به پول و دستمزد حرفی به افرا خانم نمیزنند، چون همین موبایل گران قیمت به اندازه سود شش ماهه دستفروشی كامران خرج روی دست افرا گذاشته و باید شكرگزار باشند كه هنوز سالم اند و در خانه آقا بزرگ كار می كنند.
-
06
فروردین 1400
سودابه فیلم ارسالی كامران از محله جوادیه و شجره نامه را برای افرا می فرستد و افرا از دیدن این فیلم خوشحال می شود و ایده ای به ذهن نوه اش میرسد. اینكه از همه محله های قدیمی و مكان های گردشگری تهران فیلم بگیرند و برای او بفرستند تا او با ساخت هولوگرام آقا بزرگ در آن مكان ها، این فیلمها را در اینترنت به اشتراك بگذارند و به این ترتیب شهر تهران و حال و هوای نوروزیش را به همه نشان دهند و آقا بزرگ نیز توریست این ویدیو كلیپ باشد.
-
05
فروردین 1400
به توصیه ایمان، آنها اجناس را بار وانت او می كنند و بصورت فروشنده سیار به محله های پایین شهر و قدیمی تهران میروند. از طرفی سودابه با راهنمایی افرا سراغ گنجینه و آلبوم های قدیمی آقا بزرگ میرود و حین بررسی اسناد و ارسال عكس های آن برای افرا، متوجه می شود مالك زمین های محله جوادیه تهران، جواد آقا بزرگ پدر بزرگ آقا بزرگ بوده و شجره نامه آنها را می بیند. او وقتی می فهمد كامران و برادرزاده هایش در محله جوادیه هستند و دستفروشی می كنند، از كامران می خواهد از همه جای محله جوادیه فیلم بگیرد تا برای افرا بفرستد و نوه افرا هولوگرام آقا بزرگ را در محله قدیمی و زادگاهش بسازد.
-
04
فروردین 1400
كامران فقط یك روز بیشتر از سودابه مهلت میخواهد تا تمام اجناس را سه نفری در بازار آخرین روز اسفند به فروش برسانند. اما سودابه باید با گوشی جدیدش فیلم بگیرد و برای افرا بفرستد. بناچار پسرها اجناس را هنگام فیلمبرداری جابجا می كنند و در گوشه دیگر حیاط خانه می چینند. بخاطر شرایط كرونایی در بازار تجریش ماموران به هیچكس اجازه بساط نمی دهند، اما كامران مصر است هر طور شده این اجناس را تا قبل از تحویل سال نو بفروش برسانند.
-
03
فروردین 1400
سودابه یكروز به كامران و برادرزاده هایش فرصت می دهد تمام اجناس را از خانه آقا بزرگ بیرون ببرند. بهانه سودابه برای نفرستادن فیلم این است كه موبایل او قدیمی است و كیفیت فیلمبرداری پایین است. افرا از سودابه میخواهد به مغازه موبایل فروشی آشنایشان در بازار موبایل برود و آخرین مدل گوشی را با كارت اعتباری او بخرد.
-
02
فروردین 1400
سودابه برای عیادت آقا بزرگ به بیمارستان میاید، اما به او اجازه ملاقات نمی دهند. از طرفی افرا از او میخواهد از جای جای خانه پدریش برای او فیلم بگیرد و بفرستد، چون آریا نوه افرا می خواهد با تكنولوژی هولوگرام ویدیو كلیپ آقا بزرگ را در همه جای خانه اش بسازد و برای او به بیمارستان بفرستند. سودابه كه نگران جنس های انبار شده كامران در خانه آقا بزرگ است سریع به خانه برمیگردد.
-
01
فروردین 1400
حالا كه آقا بزرگ در بیمارستان بستری شده، كامران از این موضوع سوء استفاده می كند و آرمان و ایمان برادرزاده هایش را از شهرستان به تهران می آورد تا در فروش اجناس و بساط بازار تجریش به او كمك كنند و اجناس زیادی را خریده و در حیاط و زیرزمین خانه آقا بزرگ انبار می كند. این وضعیت باعث ناراحتی و اعتراض سودابه همسرش می شود.
-
30
اسفند 1399
كامران و سودابه آقا بزرگ را به بیمارستان می برند و پس از انجام تست و آزمایش مشخص می شود به كرونا مبتلا شده و باید در بخش مراقبتهای ویژه بخاطر كهولت سنش بستری شود. افرا وقتی خبر بیماری و بستری پدرش را می شنود از دكتر معالج او می خواهد پدرشان را تا تاریخ 14 فروردین و جشن تولد یكصد سالگیش زنده و سلامت بخانه بازگردانند و تیم درمان آقا بزرگ با شنیدن چنیین خبری و یكصد ساله شدن این پیرمرد دوست داشتنی برای سلامتیش بطور ویژه و با دقت خاصی عمل می كنند.
-
29
اسفند 1399
كامران راننده آقا بزرگ و همسر سودابه است. او روزهای آخر اسفند هر سال در بازار تجریش بساط دستفروشی خود را بر پا می كند و از این فروش چند روزه سود كلانی بدست میاورد. او در بازاربزرگ دنبال خرید اجناس مناسب شب عید و سفره هفت سین برای عرضه به مشتریان است و فروشنده ها از كساد بودن بازار شب عید امسال می نالند. سودابه با كامران تماس می گیرد و به او می گوید، حال آقا بزرگ اصلا خوب نیست و علائمش شبیه كروناست....
-
28
اسفند 1399
روزهای آخر اسفند 99 است. احمد آقا بزرگ در چهاردهم فروردین 1400 یكصد ساله می شود. دخترش افرا بهمراه دو برادرش اردوان و ارسلان در كانادا زندگی می كنند و بخاطر شرایط كرونایی نمی توانند عید امسال ایران باشند و در جشن تولد یكصد سالگی پدرشان شركت كنند. افرا در این فكر است تا از طریق اینترنت و در فضای مجازی جشن یكصد سالگی پدرش و جد نوه هایش را جشن بگیرند. اما آقا بزرگ بعد از قطع كردن تماس افرا، احساس تب و گلو درد شدیدی می كند و این مساله سودابه پیشخدمت خانه را نگران می كند.