كلثوم كه به شدت خرافاتی است با به زمین خوردن رعنا اصرار دارد كه حسودان عروس را چشم زدند و می خواهد با شكستن تخم مرغ، چِشم بد را پیدا كند و....
سیبیل
از 28 اسفند از ساعت 00:00 به مدت 15 دقیقه
عباس پسرك 14 ساله كه همیشه در رویای مرد شدن همچون پدرش قدرت ، خود را می پندارد ، یكروز ناگهان با صدای مادرش عشرت به قصد خریدن نان سنگك از خواب برخاسته ،عازم می شود
كارگردان مینو جبار زاده تهیه كننده فرشاد آذر نیا نویسنده نوژن بالكانی افكتور محمد رضاقبادی فر صدا بردار فرزاد شریفی بازیگران سیما خوش چشم مینو جبارزاده محمد رضا قلمبر مینا شجاع بیوك میرزایی محمد رضا قلمبر سیما رستگاران رامین پور ایمان شمسی صادقی ایوب آقا خانی مجتبی طباطبایی شریفی مقدم
-
14
فروردین 1400
-
13
فروردین 1400
سر و كله غلام كفتر باز بعد از سالها در محله پیدا می شود. او مفلس و ورشكسته به خانه قدرت می رود، از او می خواهد برایش بابت قرض از حشمت سیبیل گرو گذارد، اما قدرت اطمینان ندارد كه غلام بتواند به موقع بدیهی اش را پرداخت كند و قبول نمی كند، و به علت آمدن غلام از سفر رفتن منصرف می شود و اما كلثوم كه به شدت خرافاتی است با به زمین خوردن رعنا اصرار دارد كه حسودان عروس را چشم زدند و....
-
12
فروردین 1400
سر و كله غلام كفتر باز بعد از سالها در محله پیدا می شود. او مفلس و ورشكسته به خانه قدرت می رود، و از او می خواهد برایش بابت قرض از حشمت سیبیل گرو گذارد، اما قدرت اطمینان ندارد كه غلام بتواند به موقع بدیهی اش را پرداخت كند و قبول نمی كند، و به علت آمدن غلام از سفر رفتن منصرف می شود و....
-
11
فروردین 1400
كلثوم مادر قدرت كه بسیار خرافتی است و با وصلت پسرش با عشرت مخالف بوده، به خاطر علاقه زیادش به قدرت ،به عشرت حسادت می كند، تصمیم گرفت قیمه عشرت را شور كند تا با قیمه ای كه خودش همزمان در همان روز پخته از پسرش، قدرت پذیرایی كند. از طرفی عشرت به سراغ صندوقچه كوچك یادگاری های مادرش كه لای رختخوابها گذاشته می رود، در حین جابه جایی رختخوابها، انگشتر یاقوت زنانه ای را پیدا می كند. با بهت و ناراحتی شك اش به قدرت به یقین تبدیل می شود و قدرت نیز با دلخوری از شوری قیمه دستپخت عشرت، یك باره می گوید، تصمیم دارد به یك سفر كاری برود، اما عشرت با تصمیم ناگهانی قدرت برای سفر، مشكوك تر می شود و از قدرت می خواهد به این سفر نرود، او همچنین درصحبتهایش با عباس پسرش او را متوجه می كند، كه مصطفی دزد نیست و این تهمت از طرف رقیب عشقی مصطفی است از طرفی سر و كله غلام كفتر باز بعد از سالها در محله پیدا می شود....
-
10
فروردین 1400
عشرت به سراغ صندوقچه كوچك یادگاری های مادرش كه لای رختخوابها گذاشته می رود، در حین جابه جایی رختخوابها، انگشتر یاقوت زنانه ای را پیدا می كند. با بهت و ناراحتی شك اش به قدرت به یقین تبدیل می شود و قدرت نیز با دلخوری از شوری قیمه دستپخت عشرت، یك باره می گوید، تصمیم دارد به یك سفر كاری برود، اما عشرت با تصمیم ناگهانی قدرت برای سفر، مشكوك تر می شود و از قدرت می خواهد به این سفر نرود، او همچنین درصحبتهایش با عباس پسرش او را متوجه می كند، كه مصطفی دزد نیست و این تهمت از طرف رقیب عشقی مصطفی است و....
-
09
فروردین 1400
كلثوم مادر قدرت كه بسیار خرافاتی است و با وصلت پسرش با عشرت مخالف بوده، برای عروسی رعنا از شهرستان به تهران می آید و عشرت لای رختخوابها انگشتر زنانه پیدا می كند و در این بین قدرت تصمیم دارد به یك سفر كار برود اما عشرت با تصمیم ناگهانی قدرت برای سفر، مشكوك تر می شود و از قدرت می خواهد به این سفر نرود....
-
08
فروردین 1400
كلثوم مادر قدرت كه بسیار خرافاتی است و با وصلت پسرش با عشرت مخالف بوده، برای عروسی رعنا از شهرستان به تهران می آید و عشرت لای رختخوابها انگشتر زنانه پیدا می كند و در این بین قدرت تصمیم دارد به یك سفر كاری برود....
-
07
فروردین 1400
مصطفی با همراهی عباس و رعنا پیش قدرت می رود و داستان دزدیده شدن همه پس اندازش توسط نارفیقش محسن را بازگو می كند و قرار برآن می شود كه شاگرد قصابی قدرت شود، از طرف دیگر عشرت به شوهرش قدرت شك كرده و فكر می كند هوو دارد، كلثوم مادر قدرت كه بسیار خرافاتی است و با وصلت پسرش با عشرت مخالف بوده، برای عروسی رعنا از شهرستان به تهران می آید در این بین قدرت تصمیم دارد به یك سفر كاری برود و عشرت لای رختخوابها انگشتر زنانه پیدا می كند و....
-
06
فروردین 1400
عباس كه نصفه حرف دو خواهر را فالگوش ایستاده، بیشتر بر دزد بودن مصطفی مطمئن می شود از آن سمت، قدرت خبر مهلت ده روزه برای محمد را به او می دهد، اما محمد به خاطر كسری كوزه هایش نمی تواند آنها را بفروشد و در مهلت تعیین شده پول را باز گرداند. با این اوصاف قدرت نگران سیبیل گرو گذاشته اش می شود، از طرف دیگر عشرت به شوهرش قدرت شك كرده و فكر می كند هوو دارد در این بین كلثوم مادر قدرت برای عروسی رعنا از شهرستان به تهران می آید، مصطفی با همراهی عباس و رعنا پیش قدرت می رود و داستان دزدیده شدن همه پس اندازش توسط نارفیقش محسن را بازگو می كند و قرار بر آن می شود كه شاگرد قصابی قدرت شود.....
-
05
فروردین 1400
عشرت به شوهرش قدرت شك كرده و فكر می كند هوو دارد در این بین كلثوم مادر قدرت سر صبحانه می رسد و عشرت به عباس می گوید كه پیش رعنا برود و به او بگوید خبر به مصطفی برساند كه برای حل مشكلش پیش قدرت رود و....
-
04
فروردین 1400
رعنا خاله عباس گریان به پیش عشرت مادر عباس می رود و از او برای ماجرای پیش آمده برای مصطفی كمك می خواهد، عشرت قول می دهد در این باب با قدرت صحبت كند، عباس كه نصفه حرف دو خواهر را فالگوش ایستاده، بیشتر بر دزد بودن مصطفی مطمئن می شود از آن سمت، قدرت خبر از مهلت ده روزه گرفته برای ممد را به او می دهد، اما ممد به خاطر كسری كوزه هایش نمی تواند آنها را بفروشد و در مهلت تعیین شده پول را باز گرداند با این اوصاف قدرت نگران سیبیل گرو گذاشته اش می شود، از طرف دیگر عشرت به شوهرش قدرت شك كرده و فكر می كند هوو دارد، در ر این بین كلثوم مادر قدرت سر صبحانه می رسد و عشرت به عباس می گوید كه پیش رعنا برود و به او بگوید خبر به مصطفی برساند كه برای حل مشكلش پیش قدرت رود و....
-
03
فروردین 1400
عباس كه نصفه حرف دو خواهر را فالگوش ایستاده، بیشتر بر دزد بودن مصطفی مطمئن می شود. از آن سمت، قدرت خبر میدهد كه مهلت ده روزه برای محمد گرفته است. اما محمد به خاطر كسری كوزه هایش نمی تواند آنها را بفروشد و در مهلت تعیین شده پول را باز گرداند با این اوصاف قدرت نگران سیبیل گرو گذاشته اش می شود، از طرف دیگر عشرت به شوهرش قدرت شك كرده و فكر می كند هوو دارد، در این بین كلثوم مادر قدرت سر صبحانه می رسد ....
-
02
فروردین 1400
ممد خود را به شكل مردی تهیدست درآمده و به دكان قدرت می رود، قدرت عصبانی از این كار ممد خبر از مهلت ده روزه گرفته برای او را می دهد، اما ممد به خاطر كسری كوزه هایش، نمی تواند آنها را بفروشد و در مهلت تعیین شده پول را باز گرداند با این اوصاف قدرت نگران سیبیل گرو گذاشته اش می شود و....
-
01
فروردین 1400
قدرت خبر آمدن خانجون مادرش را به عباس می دهد. قدرت با وجود كدورت قدیمی از رندی و فرومایگی حشمت قهوه چی به خاطر لوطی گری و مرامش برای وساطت نحوه باز پرداخت بدهی ممد به حشمت، كه برادر حشمت نیز می باشد، پس از 12 سال، پا به قهوخانه حشمت می گذارد او مهلت ده روزه برای ممد می گیرد و تار موی سبیلش را پیش حشمت گرو می گذارد، از طرفی رعنا خاله عباس گریان به پیش عشرت مادر عباس می رود و از او برای ماجرای پیش آمده برای مصطفی كمك می خواهد، عشرت قول می دهد در این باب با قدرت صحبت كند، عباس كه نصفه حرف دو خواهر را فالگوش ایستاده، بیشتر بر دزد بودن مصطفی مطمئن می شود عشرت از مصطفی می خواهد ناهار برای پدرش قدرت ببرد و.....
-
30
اسفند 1399
قدرت با وجود كدورت قدیمی از فرومایگی حشمت قهوه چی به خاطر لوطی گری و مرامش برای وساطت نحوه باز پرداخت بدهی ممد به حشمت، كه برادر حشمت نیز می باشد، پس از 12 سال، پا به قهوخانه حشمت می گذارد و با او روبرو می شود، پس از كش و قوس بسیار در ازای گرفتن مهلت ده روزه برای ممد، تار موی سبیلش را پیش حشمت گرو می گذارد....
-
29
اسفند 1399
عباس پسرك 14 ساله كه همیشه در رویای مرد شدن همچون پدرش قدرت، خود را می پندارد، یكروز ناگهان با صدای مادرش عشرت به قصد خریدن نان سنگك از خواب برخاسته، عازم می شود. دربین راه با دیدن دوستش اكبر ماجرای دزدی دخل مغازه بقالی در محله دیگری توسط مصطفی، شیرین خورده خاله اش رعنا، مطلع می شود، عباس در ازای فاش نكردن این خبر در محله توسط اكبر كه موجب رسوایی مصطفی و ناراحت شدن شدید پدرش آقا قدرت معتمد و سرشناس محله خواهد شد، بناچار تیله های خود را به او به عنوان حق السكوت می دهد. عباس در مسیر با پدرش مواجه می شود، قدرت خبر آمدن خانجون مادرش را به عباس می دهد. و خود به سمت قهوه خانه حشمت رهسپار می گردد و....