نمایش كاروان زیارتی- قسمت 3
در طی سفر كاروانی ها با علی گندابی رفتارشان خوب نیست. چادر علی و پسری به اسم اسماعیل كه عقل درستی ندارد در انتهای كاروان است. در یك شب طوفانی علی و اسماعیل گم میشوند و كاروانیان هر چه منتظر آنها میشوند پیدایشان نمیكنند. از طرفی علی در بیابان تصمیم میگیرد اسماعیل را ترك كند و خود به تنهایی به راهش ادامه دهد اما خوابی می بیند و پشیمان میشود تا اینكه كاروانی را در دوردست میبینند