نمایش زیرپوست تابستان- قسمت 4
در زمستان سال سی و یك، بیژن اتابكی، روزنامهنگار جوان، به منظور نوشتن مقالهای در مورد پروندهی اربابی، با زری صحبت میكند و در همان دیدار اول دلباختهی او میشود اما مادر و خواهرش با این ازدواج مخالفند. داوود برادر زری عامل و مواجببگیر اربابی بوده و به جرم ضرب و شتم فردی بیگناه در زندان است. از سویی فتحی دوست داوود كه از نوچههای شعبان جعفریست متوجه ارتباط بیژن با زری شده است. او كه قصد دارد خودش با زری ازدواج كند، به زندان میرود و خبر خواستگاری بیژن از زری را به داوود میدهد. از طرفی پدر زری كه فردی بیمار است از دخترش میخواهد پیشنهاد ازدواج با بیژن را بپذیرد.