نمایش قصه واقعه- قسمت 10
شش نسل دشمنی بنی امیه و بنی هاشم سرانجام در دهم محرم الحرام سال 61 هجری به اوج خود رسید و سبب شد یزید اموی به كشتن حسین هاشمی فرمان دهد لیكن خوش پنداری ست كه بگویی قیام حسین و خشونت یزید در كشتن وی فقط از سر دشمنی آبا و اجدادی بوده. یزید مظهر منكر بود و حسین مصداق امر به معروف اما رویارویی یزید و حسین همانند قله كوه یخی بود كه بخش اعظم آن در گذشته تاریخ پنهان بود. جد حسین، محمد بن عبدالله (ص) بود و جد یزید ابوسفیان كه بزرگترین مخالف محمد بود و بسیار او را آزرد. پدر حسین علی بود و پدر یزید معاویه كه هم دیگران را به دشمن و نبرد با علی برانگیخت، هم خود با او جنگید. پس از علی مردم با حسن كه پسر ارشد علی بود، بیعت كردند ولی دیگر بار معاویه علم مخالفت برافراشت و برای جنگ با حسن همراه سپاهی بزرگ راهی كوفه شد. دو سپاه در نُخیله به هم رسیدند. دیگر بار معاویه حیلتی ساز كرد و ایمان سالار سپاه كوفه را خرید. حسن را چاره ای نماند جز پذیرش صلح اما صلحی مشروط به شروطی. شروطی كه معاویه برغم امضاء آنها هرگز به آنها عمل نكرد. یكی از آن شروط این بود كه پس از معاویه، خلافت به حسن برسد و اگر حسن نبود، به برادر كوچكترش حسین اما مدتی بعد نه تنها معاویه با توطئه حسن را با زهر از پیش رو برداشت، بلكه بر آن شد تا پسرش یزید را جانشین خود كند. در این راه در حالی كه می كوشید بیعت شامیان را جلب كند، مغیرة بن شعبه و زیاد بن ابی سفیان را مأمور كرد تا از مردم عراق بیعت بگیرند ولی مهمترین مخالفان ولایتعهدی یزید در مكه و مدینه بودند و از همه سرسخت تر حسین بن علی كه معاویه می دانست به هیچ طریق نمی توان بیعت او را گرفت مگر این كه بزعم خود او را به سكوت وادار كند. از این روی معاویه، فرستاده خود عبیدالله بن زیاد را به مدینه فرستاد تا به والی مدینه ولید بن عتبه اطلاع دهد كه خود شخصاً به آن شهر خواهد آمد