در ذكر واقعه كربلا تا آن جا پیش رفتیم كه فاجعه رخ داد و یاران حسین را كشتند و سر از تن او جدا كردند. خولی بن یزید مأمور شد تا سر حسین را به كوفه برساند. عبیدالله كه می كوشید خود را از این جنایت مبرا كند خولی را فرمان داد تا سر را به شام نزد یزید برد.
از ساعت به مدت
عاشورا اوج دشمنی دیرین بنیامیه و بنیهاشم است. هاشم و امیه كه برادرانی همقلو بودند، تولدی نامعمول داشتند. رقابت این دو برادر برسر كسب ریاست قریش از جوانی آغاز شد. محمد(ص) كه از بنیهاشم بود دعوی نبوت میكند. ابوسفیان كه از بنی امیه بود...
-
28
شهریور 1399
-
27
شهریور 1399
در ذكر واقعه كربلا تا آن جا پیش رفتیم كه فاجعه رخ داد و یاران حسین را كشتند و سر از تن او جدا كردند. كسی مأمور شد تا سر حسین را به كوفه برساند. او كه چنین كرد، خولی بن یزید بود.
/ شب- خارجی- در كوچه های كوفه- همراه صدای شب/
/ برای لحظاتی فقط صدای پای خولی به گوش می رسد اما پس از آن صدای درون او كه با اكو همراه است شنیده می شود. -
26
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست.
یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند.
اما كوفیان به تشر عبیدالله بن زیاد از یاری كردن حسین سرباز زدند.
عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند.
به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله، عمر بن سعد را به كوفه فرستاداما در این میان شمر بن ذی الجوشن عبیدالله را بیش از پیش به كشتن حسین تحریك می كرد.
از سوی دیگر از حبیب بن مظاهر شنیدیم كه خود را همراه پسرش قاسم و مسلم بن عوسجه به كربلا رساند. حوادث دست به دست هم می داند تا فاجعه رقم خورد. شمر شبانه به كوفه رفت و سحرگاه با فرمان عبیدالله بازگشت. فرمان برای عمر بن سعد صادر شده بود. «یا حسین را می كشی یا سالاری سپاه را به شمر وامی گذاری و خود به كوفه بازمیگردی.»
عمر بن سعد كه به هوای ریاست به كربلا رفته بود، اكنون جان خود را هم در خطر میدید. پس بزعم خود با حسین اتمام حجت كرد و به سپاهیانش فرمان آماده باش داد. -
26
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست. یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. اما كوفیان به تشر عبیدالله بن زیاد از یاری كردن حسین سرباز زدند. عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند. به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله، عمر بن سعد را به كوفه فرستاد. اما در این میان شمر بن ذی الجوشن عبیدالله را بیش از پیش به كشتن حسین تحریك می كرد. از سوی دیگر از حبیب بن مظاهر شنیدیم كه خود را همراه پسرش قاسم و مسلم بن عوسجه به كربلا رساند.
-
25
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست.
یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند.
اما كوفیان به تشر عبیدالله بن زیاد از یاری كردن حسین سرباز زدند.
عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند.
به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله، عمر بن سعد را به كوفه فرستاد. اما در این میان شمر بن ذی الجوشن عبیدالله را بیش از پیش به كشتن حسین تحریك می كرد.
از سوی دیگر از حبیب بن مظاهر شنیدیم كه خود را همراه پسرش قاسم و مسلم بن عوسجه به كربلا رساند. -
24
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست.
یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند.
اما كوفیان به تشر عبیدالله بن زیاد از یاری كردن حسین سرباز زدند.
عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند.
به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله، عمر بن سعد را به كوفه فرستاد. در این میان شمر بن ذی الجوشن عبیدالله را بیش از پیش به كشتن حسین تحریك می كرد.
از سوی دیگر از حبیب بن مظاهر شنیدیم كه خود را همراه پسرش قاسم و مسلم بن عوسجه به كربلا رساند.
حبیب برای جلب حمایت طایفه بنی اسد به میان آنان می رود. اسدیان برای یاری كردن حسین همراه قاسم راهی كربلا می شوند اما سپاهیان عمر بن سعد قبل از رسیدن آنان به كربلا تار و مارشان می كنند. قاسم زخمی می گریزد. -
23
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست.
یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. اما كوفیان به تشر عبیدالله بن زیاد از یاری كردن حسین سرباز زدند. عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند.
به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله، عمر بن سعد را به كوفه فرستاد. در این میان شمر بن ذی الجوشن عبیدالله را بیش از پیش به كشتن حسین تحریك می كرد.
از سوی دیگر از حبیب بن مظاهر شنیدیم كه خود را همراه پسرش قاسم و مسلم بن عوسجه به كربلا رساند.
-
22
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست.
یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند.
اما كوفیان به تشر عبیدالله بن زیاد از یاری كردن حسین سرباز زدند.
عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند.
به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله، عمر بن سعد را به كوفه فرستاد. عمر بن سعد نیز می كوشید با حسین مدارا كند اما در این میان شمر بن ذی الجوشن عبیدالله را بیش از پیش به كشتن حسین تحریك می كرد.
از سوی دیگر حبیب بن مظاهر می كوشید تا در میان كوفیان كسانی را به یاری كردن حسین ترغیب كند. او در خانه ابویحیی كه از مسیحیان كوفه بود، پنهان شده بود كه مأموران عبیدالله نتوانند او را بیابند.
در میان ذكر واقعه شنیدید یحیی مسیحی كه به دست حبیب مسلمان شده بود، از وی خواست كه پیش از حركتش به سوی كربلا، برای او از دختر مسلمانی به نام ماریه خواستگاری كند.
حبیب هم به خواستگاری آن دختر می رود. خالد پدر ماریه، با خواستگاری ماریه و یحیی موافقت می كند اما یحیی را در خانه حبس می كند كه همراه حبیب به كربلا نرود.
اما یحیی و ماریه در را می گشایند و می گریزند. -
21
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست.
یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این هنگام یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا بزعم خود این فتنه را فروخواباند. عبیدالله به كوفه رفت و مردم را به مسجد فراخواند و ایشان را از همراهی با مسلم بیم داد. مسلم تنها ماند و كشته شد.
عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند.
به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله، عمر بن سعد را به كوفه فرستاد. ما در این میان شمر بن ذی الجوشن عبیدالله را بیش از پیش به كشتن حسین تحریك می كرد.
از سوی دیگر حبیب بن مظاهر می كوشید تا در میان كوفیان كسانی را به یاری كردن حسین ترغیب كند. او در خانه ابویحیی كه از مسیحیان كوفه بود، پنهان شده بود كه مأموران عبیدالله نتوانند او را بیابند.
در میان ذكر واقعه شنیدید یحیی مسیحی كه به دست حبیب مسلمان شده بود، از وی خواست كه پیش از حركتش به سوی كربلا، برای او از دختر مسلمانی به نام ماریه خواستگاری كند -
20
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست.
یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این هنگام یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا بزعم خود این فتنه را فروخواباند. عبیدالله به كوفه رفت و مردم را به مسجد فراخواند و ایشان را از همراهی با مسلم بیم داد. مسلم تنها ماند و كشته شد.
عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند.
به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله، عمر بن سعد را به كوفه فرستاد. اما در این میان شمر بن ذی الجوشن عبیدالله را بیش از پیش به كشتن حسین تحریك می كرد.
از سوی دیگر حبیب بن مظاهر می كوشید تا در میان كوفیان كسانی را به یاری كردن حسین ترغیب كند. او در خانه ابویحیی كه از مسیحیان كوفه بود، پنهان شده بود كه مأموران عبیدالله نتوانند او را بیابند. -
19
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست. یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فراخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این هنگام یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا به زعم خود این فتنه را فروخواباند. عبیدالله به كوفه رفت و مردم را به مسجد فراخواند و ایشان را از همراهی با مسلم بیم داد. مسلم تنها ماند و كشته شد. عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند. به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله تصمیم گرفت عمر بن سعد را به نبرد با حسین بفرستد. در آغاز عمر بن سعد به این امر تن نمی داد اما عبیدالله با فرمانی او را به این كار مجبور كرد.
-
18
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست. یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فراخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این هنگام یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا بزعم خود این فتنه را فروخواباند. عبیدالله به كوفه رفت و مردم را به مسجد فراخواند و ایشان را از همراهی با مسلم بیم داد. مسلم تنها ماند و كشته شد. عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند. به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله تصمیم گرفت عمر بن سعد را به نبرد با حسین بفرستد.
-
17
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست. یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فراخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این هنگام یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا بزعم خود این فتنه را فروخواباند. عبیدالله به كوفه رفت و مردم را به مسجد فراخواند و ایشان را از همراهی با مسلم بیم داد. مسلم تنها ماند و كشته شد. عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند. به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی عبیدالله تصمیم گرفت عمر بن سعد را به نبرد با حسین بفرستد.
-
16
شهریور 1399
یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این هنگام یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا بزعم خود این فتنه را فروخواباند. عبیدالله به كوفه رفت و مردم را به مسجد فراخواند و ایشان را از همراهی با مسلم بیم داد. مسلم تنها ماند و كشته شد. عبیدالله حر را مأمور كرد تا با سپاه خود راه را بر حسین ببندد. در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری برابر با هجدهم مهرماه سال 59 خورشیدی حسین به زمین كربلا رسیدند. به عبیدالله خبر دادند كه حر سر نبرد با حسین ندارد. از این روی حر تصمیم گرفت كسی دیگر را به نبرد با حسین بفرستد.
-
15
شهریور 1399
معاویه بر خلاف توافقشان با حسن بن علی، جانشینی خود را به پسرش یزید سپرد. از آن جایی كه یزید آشكارا اصول و فروع دیدن را زیر پا می نهاد، حسین به مخالفت برخاست. یزید والی خود در مدینه را فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالعماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالعماره حاضر شد اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این هنگام یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا بزعم خود این فتنه را فروخواباند. عبیدالله به كوفه رفت و مردم را به مسجد فراخواند و ایشان را از همراهی با مسلم بیم داد. مسلم تنها ماند و كشته شد.
-
14
شهریور 1399
شش نسل دشمنی بنی امیه و بنی هاشم سرانجام در دهم محرم الحرام سال 61 هجری به اوج خود رسید و سبب شد یزید اموی به كشتن حسین هاشمی فرمان دهد لیكن خوش پنداری ست كه بگویی قیام حسین و خشونت یزید در كشتن وی فقط از سر دشمنی آبا و اجدادی بوده. یزید مظهر منكر بود و حسین مصداق امر به معروف اما رویارویی یزید و حسین همانند قله كوه یخی بود كه بخش اعظم آن در گذشته تاریخ پنهان بود. جد حسین، محمد بن عبدالله (ص) بود و جد یزید ابوسفیان كه بزرگترین مخالف محمد بود و بسیار او را آزرد. پدر حسین علی بود و پدر یزید معاویه كه هم دیگران را به دشمن و نبرد با علی برانگیخت، هم خود با او جنگید. پس از علی مردم با حسن كه پسر ارشد علی بود، بیعت كردند ولی دیگر بار معاویه علم مخالفت برافراشت و برای جنگ با حسن همراه سپاهی بزرگ راهی كوفه شد. دو سپاه در نُخیله به هم رسیدند. دیگر بار معاویه حیلتی ساز كرد و ایمان سالار سپاه كوفه را خرید. حسن را چاره ای نماند جز پذیرش صلح اما صلحی مشروط به شروطی. شروطی كه معاویه برغم امضاء آنها هرگز به آنها عمل نكرد. یكی از آن شروط این بود كه پس از معاویه، خلافت به حسن برسد و اگر حسن نبود، به برادر كوچكترش حسین اما مدتی بعد نه تنها معاویه با توطئه حسن را با زهر از پیش رو برداشت، بلكه بر آن شد تا پسرش یزید را جانشین خود كند. او در این راه توانست با زر و زور و تزویر بیعت بسیاری از مسلمانان را بگیرد و پیش از مرگ به یزید وصیت كند كه مبادا با حسین بن علی در افتد ولی یزید گستاخ تر و جاهطلب تر از آن بود كه به وصیت پدر عمل كند. یزید والی خود در مدینه را كه ولید بن عتبه بود، فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره رفت اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین پسرعموی خود ـ مسلم بن عقیلـ را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این زمان یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا به زعم خود این فتنه را فروخواباند. عبیدالله به كوفه رفت و مردم را به مسجد فراخواند.
-
13
شهریور 1399
شش نسل دشمنی بنی امیه و بنی هاشم سرانجام در دهم محرم الحرام سال 61 هجری به اوج خود رسید و سبب شد یزید اموی به كشتن حسین هاشمی فرمان دهد لیكن خوش پنداری ست كه بگویی قیام حسین و خشونت یزید در كشتن وی فقط از سر دشمنی آبا و اجدادی بوده. یزید مظهر منكر بود و حسین مصداق امر به معروف اما رویارویی یزید و حسین همانند قله كوه یخی بود كه بخش اعظم آن در گذشته تاریخ پنهان بود.
جد حسین، محمد بن عبدالله (ص) بود و جد یزید ابوسفیان كه بزرگترین مخالف محمد بود و بسیار او را آزرد. پدر حسین علی بود و پدر یزید معاویه كه هم دیگران را به دشمن و نبرد با علی برانگیخت، هم خود با او جنگید. پس از علی مردم با حسن كه پسر ارشد علی بود، بیعت كردند ولی دیگر بار معاویه علم مخالفت برافراشت و برای جنگ با حسن همراه سپاهی بزرگ راهی كوفه شد. دو سپاه در نُخیله به هم رسیدند. دیگر بار معاویه حیلتی ساز كرد و ایمان سالار سپاه كوفه را خرید. حسن را چاره ای نماند جز پذیرش صلح اما صلحی مشروط به شروطی. شروطی كه معاویه به رغم امضاء آنها هرگز به آنها عمل نكرد. یكی از آن شروط این بود كه پس از معاویه، خلافت به حسن برسد و اگر حسن نبود، به برادر كوچكترش حسین اما مدتی بعد نه تنها معاویه با توطئه حسن را با زهر از پیش رو برداشت، بلكه بر آن شد تا پسرش یزید را جانشین خود كند. او در این راه توانست با زر و زور و تزویر بیعت بسیاری از مسلمانان را بگیرد و پیش از مرگ به یزید وصیت كند كه مبادا با حسین بن علی در افتد ولی یزید گستاخ تر و جاهطلب تر از آن بود كه به وصیت پدر عمل كند.
یزید والی خود در مدینه را كه ولید بن عتبه بود، فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره رفت اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین پسرعموی خود ـ مسلم بن عقیلـ را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این زمان یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا بزعم خود این فتنه را فروخواباند. عبیدالله به كوفه رفت و مردم را به مسجد فراخواند. -
12
شهریور 1399
جد حسین، محمد بن عبدالله (ص) بود و جد یزید ابوسفیان كه بزرگترین مخالف محمد بود و بسیار او را آزرد. پدر حسین، علی بود و پدر یزید معاویه كه هم دیگران را به دشمن و نبرد با علی برانگیخت، هم خود با او جنگید. پس از علی مردم با حسن كه پسر ارشد علی بود، بیعت كردند ولی دیگر بار معاویه علم مخالفت برافراشت و برای جنگ با حسن همراه سپاهی بزرگ راهی كوفه شد. دو سپاه در نُخیله به هم رسیدند. دیگر بار معاویه حیلتی ساز كرد و ایمان سالار سپاه كوفه را خرید. حسن را چاره ای نماند جز پذیرش صلح اما صلحی مشروط به شروطی. شروطی كه معاویه برغم امضاء آنها هرگز به آنها عمل نكرد. یكی از آن شروط این بود كه پس از معاویه، خلافت به حسن برسد و اگر حسن نبود، به برادر كوچكترش حسین اما مدتی بعد نه تنها معاویه با توطئه حسن را با زهر از پیش رو برداشت، بلكه بر آن شد تا پسرش یزید را جانشین خود كند. او در این راه توانست با زر و زور و تزویر بیعت بسیاری از مسلمانان را بگیرد و پیش از مرگ به یزید وصیت كند كه مبادا با حسین بن علی در افتد ولی یزید گستاخ تر و جاهطلب تر از آن بود كه به وصیت پدر عمل كند.
یزید والی خود در مدینه را كه ولید بن عتبه بود، فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره رفت اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین پسرعموی خود ـ مسلم بن عقیلـ را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این زمان یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا بزعم خود این فتنه را فروخواباند. عبیدالله به كوفه رفت و مردم را به مسجد فراخواند.
قسمت چهاردهم: آیا هرگز از خود پرسیده اید كه سرآغاز قصه ی كربلا از كجا بوده؟ یا چه حوادثی زمینه ساز واقعه ی كربلا شد؟
پیشتر گفتم، شش نسل دشمنی بنی امیه و بنی هاشم سرانجام در دهم محرم الحرام سال 61 هجری به اوج خود رسید و سبب شد یزید اموی به كشتن حسین هاشمی فرمان دهد لیكن خوش پنداری ست كه بگویی قیام حسین و خشونت یزید در كشتن وی فقط از سر دشمنی آبا و اجدادی بوده. یزید مظهر منكر بود و حسین مصداق امر به معروف اما رویارویی یزید و حسین همانند قله كوه یخی بود كه بخش اعظم آن در گذشته تاریخ پنهان بود. جد حسین، محمد بن عبدالله (ص) بود و جد یزید ابوسفیان كه بزرگترین مخالف محمد بود و بسیار او را آزرد. پدر حسین علی بود و پدر یزید معاویه كه هم دیگران را به دشمن و نبرد با علی برانگیخت، هم خود با او جنگید. پس از علی مردم با حسن كه پسر ارشد علی بود، بیعت كردند ولی دیگر بار معاویه علم مخالفت برافراشت و برای جنگ با حسن همراه سپاهی بزرگ راهی كوفه شد. دو سپاه در نُخیله به هم رسیدند. دیگر بار معاویه حیلتی ساز كرد و ایمان سالار سپاه كوفه را خرید. حسن را چاره ای نماند جز پذیرش صلح اما صلحی مشروط به شروطی. شروطی كه معاویه برغم امضاء آنها هرگز به آنها عمل نكرد. یكی از آن شروط این بود كه پس از معاویه، خلافت به حسن برسد و اگر حسن نبود، به برادر كوچكترش حسین اما مدتی بعد نه تنها معاویه با توطئه حسن را با زهر از پیش رو برداشت، بلكه بر آن شد تا پسرش یزید را جانشین خود كند. او در این راه توانست با زر و زور و تزویر بیعت بسیاری از مسلمانان را بگیرد و پیش از مرگ به یزید وصیت كند كه مبادا با حسین بن علی در افتد ولی یزید گستاخ تر و جاهطلب تر از آن بود كه به وصیت پدر عمل كند. یزید والی خود در مدینه را كه ولید بن عتبه بود، فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد. حسین (ع) به دارالاماره رفت اما با یزید بیعت نكرد و همراه گروهی از بنی هاشم به سوی مكه رفت. در این زمان بود كه شماری از كوفیان وی را به سوی خود خواندند. حسین پسرعموی خود ـ مسلم بن عقیلـ را به نمایندگی خود به كوفه فرستاد. در این زمان یزید، عبیدالله بن زیاد را مأمور كرد تا به زعم خود این فتنه را فروخواباند. -
11
شهریور 1399
شش نسل دشمنی بنی امیه و بنی هاشم سرانجام در دهم محرم الحرام سال 61 هجری به اوج خود رسید و سبب شد یزید اموی به كشتن حسین هاشمی فرمان دهد لیكن خوش پنداری ست كه بگویی قیام حسین و خشونت یزید در كشتن وی فقط از سر دشمنی آبا و اجدادی بوده. یزید مظهر منكر بود و حسین مصداق امر به معروف اما رویارویی یزید و حسین همانند قله كوه یخی بود كه بخش اعظم آن در گذشته تاریخ پنهان بود.
جد حسین، محمد بن عبدالله (ص) بود و جد یزید ابوسفیان كه بزرگترین مخالف محمد بود و بسیار او را آزرد. پدر حسین علی بود و پدر یزید معاویه كه هم دیگران را به دشمن و نبرد با علی برانگیخت، هم خود با او جنگید. پس از علی مردم با حسن كه پسر ارشد علی بود، بیعت كردند ولی دیگر بار معاویه علم مخالفت برافراشت و برای جنگ با حسن همراه سپاهی بزرگ راهی كوفه شد. دو سپاه در نُخیله به هم رسیدند. دیگر بار معاویه حیلتی ساز كرد و ایمان سالار سپاه كوفه را خرید. حسن را چاره ای نماند جز پذیرش صلح اما صلحی مشروط به شروطی. شروطی كه معاویه برغم امضاء آنها هرگز به آنها عمل نكرد. یكی از آن شروط این بود كه پس از معاویه، خلافت به حسن برسد و اگر حسن نبود، به برادر كوچكترش حسین اما مدتی بعد نه تنها معاویه با توطئه حسن را با زهر از پیش رو برداشت، بلكه بر آن شد تا پسرش یزید را جانشین خود كند. او در این راه توانست با زر و زور و تزویر بیعت بسیاری از مسلمانان را بگیرد و پیش از مرگ به یزید وصیت كند كه مبادا با حسین بن علی در افتد ولی یزید گستاخ تر و جاهطلب تر از آن بود كه به وصیت پدر عمل كند.
یزید والی خود در مدینه را كه ولید بن عتبه بود، فرمان داد تا حسین بن علی را به دارالاماره فرابخواند و از او بیعت بگیرد اما... -
10
شهریور 1399
شش نسل دشمنی بنی امیه و بنی هاشم سرانجام در دهم محرم الحرام سال 61 هجری به اوج خود رسید و سبب شد یزید اموی به كشتن حسین هاشمی فرمان دهد لیكن خوش پنداری ست كه بگویی قیام حسین و خشونت یزید در كشتن وی فقط از سر دشمنی آبا و اجدادی بوده. یزید مظهر منكر بود و حسین مصداق امر به معروف اما رویارویی یزید و حسین همانند قله كوه یخی بود كه بخش اعظم آن در گذشته تاریخ پنهان بود.
جد حسین، محمد بن عبدالله (ص) بود و جد یزید ابوسفیان كه بزرگترین مخالف محمد بود و بسیار او را آزرد. پدر حسین علی بود و پدر یزید معاویه كه هم دیگران را به دشمن و نبرد با علی برانگیخت، هم خود با او جنگید. پس از علی مردم با حسن كه پسر ارشد علی بود، بیعت كردند ولی دیگر بار معاویه علم مخالفت برافراشت و برای جنگ با حسن همراه سپاهی بزرگ راهی كوفه شد. دو سپاه در نُخیله به هم رسیدند. دیگر بار معاویه حیلتی ساز كرد و ایمان سالار سپاه كوفه را خرید. حسن را چاره ای نماند جز پذیرش صلح اما صلحی مشروط به شروطی. شروطی كه معاویه برغم امضاء آنها هرگز به آنها عمل نكرد. یكی از آن شروط این بود كه پس از معاویه، خلافت به حسن برسد و اگر حسن نبود، به برادر كوچكترش حسین اما مدتی بعد نه تنها معاویه با توطئه حسن را با زهر از پیش رو برداشت، بلكه بر آن شد تا پسرش یزید را جانشین خود كند. در این راه در حالی كه می كوشید بیعت شامیان را جلب كند، مغیرة بن شعبه و زیاد بن ابی سفیان را مأمور كرد تا از مردم عراق بیعت بگیرند ولی مهمترین مخالفان ولایتعهدی یزید در مكه و مدینه بودند و از همه سرسخت تر حسین بن علی كه معاویه می دانست به هیچ طریق نمی توان بیعت او را گرفت مگر این كه بزعم خود او را به سكوت وادار كند. از این روی معاویه، فرستاده خود عبیدالله بن زیاد را به مدینه فرستاد تا به والی مدینه ولید بن عتبه اطلاع دهد كه خود شخصاً به آن شهر خواهد آمد