نمایش تیغ در مه- قسمت 4
سردسته دزدان كه شب هنگام خوراك سربازان را آلوده كرده و از كاروانسرا گریخته. نظامیان، احمد و صاحب كاروانسرا را گروگان گرفتند تا با شرط جان آن دو از محاصره دزدان بگذرند. فضیل عیاض با این كه احمد و سالار را همدست خود نمیدانست، به خاطر جان آن دو به كاروان نظامی اجازه عبور داد. حین عبور كاروان از راهی كوهستانی، احمد به رودخانه پرید و بدین ترتیب از چنگ سربازان گریخت. فضیل و یارانش احمد نیمهجان را از آب گرفتند و به یك كاروان هندو سپردند تا تیمار شود. پس از بهبودی احمد، او به همراه كاروان هندو تا بغداد رفت. در بغداد دانست كه خلاف انتظارش، كاروان خلافت هنوز به پایتخت نرسیده، اما پیكی از ایشان به بغداد رسیده و لشكری برای شكست دزدان فراهم آمده كه از بغداد به سمت محل برخورد دزدان و كاروان خلیفه راه افتادهاند. احمد با این كه خود را در پایان سفر تجاریاش میدید، مایملك خویش را به بارفروشی سپرد و از آخوری بیرون شهر اسبی به امانت گرفت و به سوی محل محاصرهی دزدان، نیزاری در نزدیكی كوه سرخ در شمال بغداد تاخت تا خبر حمله قریب لشكر بغداد را به فضیل و یارانش برساند...