نمایش هزار برگ- قسمت 3
مهرنوش كه باردار است به توصیه پزشك، همراه همسرش علیرضا به روستایی دورافتاده میروند. محل سكونت آنها خانهای موسم به خانه اربابی است. اهالی روستا این خانه را شوم میدانند. از سویی مدتی است كه علیرضا زنی بومی به نام آسیه را در حاشیه جنگل میبیند. زرین یكی از زنان روستا به مهرنوش میگوید كه این زن فرزند آل است. فرزند مهرنوش زودتر از موعد به دنیا میآید. از طرفی مادر مهرنوش، شهناز، نگران رفت و آمدهای مشكوك علیرضاست. او این نگرانی را با دخترش در میان میگذارد. مهرنوش هم برای كشف حقیقت بیخبر خانه را ترك میكند. او در حاشیهی جنگل آسیه را میبیند. زن بومی تلاش میكند او را به خانه خودش ببرد اما مهرنوش موفق به فرار میشود. مهرنوش در جاده با زرین و شهناز روبرو میشود. زرین برای مهرنوش آشكار میكند كه سالها پیش زنی به نام رعنا در خانه اربابی زندگی میكرده كه آل نوزاد او را با نوزاد خودش یعنی آسیه جا به جا كرده و....