نمایش عطار- قسمت 5(تكرار)
پسر مصیب كه حالش بهبود یافته و از شور عشق بسیار خرسند است به سراغ عطار آمده تا اسبانی راهوار و چندین همیان آذوقه به عطار هدیه دهد. او اوضاع را برای عطار تشریح می كند و از منجی خود درخواست می كند كه راهی جایی شوند كه پدرش بدانجا رفته و معشوق جوان و خانواده اش را هم با خود برده و در انتظار جوان است تا با همراهی عطار و خادمش میزبان آنها باشد، اما عطار نمی پذیرد، چرا كه نیازمندان بسیاری را منتظر درمان می داند. در همین حین مغولان از راه می رسند و در شهر بلوا می شود....