نمایش مستاجر- قسمت 3
آزیتا كه رغبت زیادی برای دوستی با خانم مستاجر جدید واحد روبرویی داشت نتوانست سرانجام با آنها ارتباط بگیرد. نه تنها فریادهای دائمی مادر خانواده بر سر فرزندان یك دلیل اصلی برای عدم این ارتباط بود بلكه ظاهرا لاله اهل دوستی و معاشرت اجتماعی نبود. این مسائل را زمانی آزیتا بهتر متوجه شد كه به سفارش دختر عمه اش، سپیده، برای آشنایی بیشتر به پارك رفت تا آنجا بتواند، غیر مستقیم در مورد مركز مشاوره ای كه سپیده در آن مشغول به كار است صحبت كند تا شاید همسایه اش با مراجعه به آن مركز در رفتار خود با كودكانش تجدید نظر كند. اما موفق نشد. همچنین شنیدن فریادها نه تنها روی النا تاثیر منفی داشت بلكه آزیتا هم صبر و خونسردی اش را از دست داد و او هم در كمال ناباوری بر سر دخترش فریاد كشید. ناگفته نماند، كه فهمیدن ماجرای بیماری قلبی پدرش، غم او را دو چندان كرده بود و حالا آزیتا مصمم تر از قبل تصمیم گرفته كه برای ازدواج مجدد پدرش اقدامی كند.....