نمایش شكوه قلم- قسمت 3
در اسفند 1299 كشور درگیر با انواع التهابات و شورش هاست. مهتاج كه نویسنده جریده است به دلیل نگارش مقاله ای اعتراضی محكوم شده و منتظر اجرای حكم تبعید خود است. همان شب، نایب سوم نظیمه وارد خانه عمید الدوله طبیب، پدر مهتاج می شود و حكم پنج سال تبعید مهتاج به طبس را می خواند و فردا برای اجرای حكم باز خواهد گشت. نیمه شب مردی بد زبان به نام غیرت از راه می رسد و می خواهد تا طبیب بر بالین همسر بد حال و پا به ماهش حاضر گردد، طبیب، مهتاج را هم به عنوان وردست خود به همراهی فرا می خواند. آنجا با تلاش طبیب زن از مرگ نجات پیدا می كند. زن فارغ می شود و نوزاد این بار هم دختر است، غیرت تهدید می كند كه نوزادش را در خیابان رها خواهد كرد مجادله و مرافعه ای میان طبیب و مهتاج با غیرت در می گیرد اما ساعتی دیگر با منطق مهتاج و حقایقی كه از طرف طبیب برای غیرت روشن می شود ورق بر می گردد و مرد بد زبان اظهار ندامت می كند. سپس طبیب به همراه مهتاج به نیت حضور بر بالین بیماری محتضر هنرمندی نگارگر به نام میرزا نصیر ساجدالملك به خانه ی او می روند سورا همسر مرد هنرمند كه دچار پریشان حالی است می گوید كه پیش از آمدن آنان نیز مردی جوان به نام نیما نیز به دیدن همسرش آمده بود كه با دادن شعر و یادداشتی آنجا را ترك كرده است رفتارهای غریب سورا پدر و دختر را دچار هراس می كند....