نمایش پناه حرم- قسمت 3
مجید تمام وقتش را در قهوه خانه می گذراند و همیشه دوستانش را مجانی به چای و قلیان دعوت میكند. وقتی با دوستش در كافه است مادر تماس می گیرد و از او می خواهد كه برای بردن آش نذری به مدرسه ی عطیه كمك كند. او هم دوستانش را ترك و امر مادر را اطاعت میكند. آش را به مدرسه می برند ولی از آنجایی كه دبیرستان دخترانه است مدیر او را در اتاق خودش حبس میكند تا دخترها در آرامش آش نذری را بخورند. ولی مجید باز هم دسته گل به آب می دهد و گوشی موبایلش را مقابل بلندگوی مدیر می گذارد و آهنگ های شادش در كل مدرسه پخش می شود و دخترها همنوایی میكنند و می رقصند مجید با دوستانش توی استخر ادا بازی میكنند و آنجا متوجه طرح خالكوبی دست رفیقش عباس می شود .اصرار میكند به او آدرس خالكوبی را بدهد و لی عباس می گوید خودش از این خالكوبی پشیمان است و سعی دارد مجید را منصرف كند. مادر موقع شستن لباس ها متوجه پاقوی ضام ندار در جیب مجید میشود و او را نصیحت میكند كه كمی پول جمع كند و فكر اینده اش باشد .او هم از مادر خواهش میكند تا پدر را راضی كند و او برای خودش یك قهوه خانه ی مستقل بزند