نمایش پناه حرم- قسمت 4
مجید دیر كرده و همه سر میز شام منتظرش هستند. پدر از رفتارهای او عصبانی شده و مقصر را همسرش می داند كه لی لی به لالای مجید میگذارد و حمایتش میكند. بالاخره مجید می اید از اینكه همیشه تحت مراقبت و حساسیت خانه است عصبانی شده و قهر میكند. عطیه نازش را میكشد و او را سر میز می كشاند .پدر متوجه پیراهن استین دار مجید میشود و وقتی دست خالكوبی شدهی مجید را می بیند عصبانی میشود و سرش فریاد میزند. مجید هم قهر میكند و از خانه بیرون می آید و توی قهوه خانه با مرتضی كریمی و دوستش اشنا می شود. انها قصد دارند به سوریه بروند. با مرتضی دوست می شود و همراهش به هیئت میرود. انجا برای حضرت زینب مداحی می شود و مجید منقلب شده و تصمیم می گیرد هر طور شده مدافع حرم بشود