نمایش ققنوس در موج- قسمت 7
سعید كه پزشك است در حال گذراندن طرح خود در روستایی نزدیكی گومیشان است. او همراه همسر پرستارش یكتا در حال خدمت در درمانگاه روستا هستند. در جریان سیل گومیشان سعید و دوستش آرش با قایق در حال كمك رسانی به سیل زدگان هستند كه دچار حادثه می شوند و سعید دراثر غرق شدن قایق ناپدید می شود. یكتا كه ازهمسر خود بی خبر مانده همراه دوستش مهتاب به گومیشان می روند. در آنجا از وضعیت سعید با خبر می شود اما آرش دوست سعید و همسر مهتاب به آنها اطلاع می دهد كه روستاییان در چند كیلومتری گومیشان شخصی را پیدا كرده اند، آنها برای شناسایی به محل می روند و در آنجا با پیكر بی جان سعید مواجه می شوند. یكتا كه می خواست خبر بارداریش را به عنوان هدیه در آغاز سال نو و هنگام تحویل ساعت به سعید بگوید و به دلیل مشكلات پیش آمده نتوانسته بود بعد از مواجه شدن با پیكر بی جانش این خبر را به او می دهد و از سعید می خواهد كه به خاطر بی خبر گذاشتنش او را ببخشد. یكتا پس از خاكسپاری سعید با وجود مخالفت اطرافیان تصمیم می گیرد برای كمك به سیل زدگان در منطقه بماند.