نمایش باد، خاك، دریا- قسمت 6
شنبه پس از آن كه نتوانست بلیت اتوبوس تهیه كند، در به در به دنبال طیفور میگردد. شنبه در میدان گاهی نشسته و منتظر كار است كه ناگهان صدای دائیاش را كه با یك موتوری در حال درگیری است، از دور میشنود. شنبه به سرعت و دوان دوان ماشین بهمنیار را تعقیب می كند اما به او نمیرسد. عاقبت او كه كه ماشین دائیاش را در كوچهای دیده بود، شروع به پرس و جو از خانههای آنجا میكند. شنبه پس از پرس و جو از چند منزل، ناگهان درب یكی از منازل را به صدا درآورده كه از قضا، منزل یكی از همكاران بهمنیار است. شنبه آدرس محل كار بهمنیار را گرفته و راهی آنجا میشود.