نمایش پناه حرم- قسمت 1
خانواده ی قربانخانی برای عروسی به شهرستان می روند انجا مجید طبق معمول شیرین كاری میكند و خودش را به جای عروس جا می زند و همه را می خنداند .پس از بازگشت از عروسی ،مجید راهی سربازی میشود .به رفتن راضی نیست و تهدید میكند كه خیلی دوام نمی اورد. پدرش افضل به واسطه ی حضورش در جنگ هشت ساله، نامه گرفته و بخشی از خدمت پسرش بخشیده میشود .محل خدمتش تهران است .اما به واسطه ی اشنایی كه در پادگان دارند خیلی به مجید سخت نمی گذرد و همان ماه اول جشن تولدش در دوره اموزشی و با حضور خانواده اش برگزار میشود